صفحه محصول - مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد (docx) 55 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 55 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تعاریف اعتیاد اعتیاد چیست؟ اعتیاد را به عادت كردن، خو گرفتن، و خود را وقف عادتی نكوهیده كردن معنا کرده‌اند; به عبارت دیگر تسلیم به ماده مخدّر كه از نظر جسمی و یا اجتماعی زیان آور شمرده می‌شود، اعتیاد نام دارد. در سال ۱۹۵۰ سازمان ملل متحد تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه كرد: «اعتیاد به مواد مخدّر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی كه به علت استعمال مداوم یك دارو اعم از طبیعی یا تركیبی ایجاد می‌شود و به حال شخص و اجتماع زیان آور است.» اگر نیم نگاهی به پیامدها و عوارض اعتیاد به مواد مخدّر بیندازیم خواهیم دید كه پیامدهای اعتیاد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادی، اجتماعی، روانی و جسمی در برمی گیرد. از مهم‌ترین عوارض جسمی اعتیاد به مواد مخدّر می‌توان به ناراحتی‌های عصبی، بی اشتهایی، اضطراب، ریزش مكرّر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی و فشار شدید در ستون فقرات، لاغر شدن و مانند آن اشاره كرد. در گستره اقتصادی برخی پیامدهای ناشی از اعتیاد به مواد مخدّر عبارت‌اند از: بیكاری، ضعف مالی در ازای خرید و مصرف مواد، لطمه به اقتصاد و جامعه و خانواده. اما عوارض روانی و شخصیتی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر فراوان‌اند; از جمله: ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیت‌های فردی، ضعف شخصیت، ضعف عاطفه، عصبی بودن، به هم خوردن تعادل روانی، شخصیت نامتعادل و متزلزل، و ضعف اعتماد به نفس. همچنین در زمینه اجتماعی می‌توان به عوارضی مانند بی توجهی به مقرّرات جامعه، ضعف نیروی كار جامعه، بی نظمی و بی اعتمادی در جامعه، ضعف بنیاد خانواده، افزایش انحرافاتی مانند: دزدی، فحشا و تكدی گری اشاره كرد. 2-5-1- علل گرایش به اعتیاد علل گرایش به اعتیاد را می‌توان در سه حیطه فردی، اجتماعی و خانوادگی به آن‌ها پرداخت. مشكلات روانی، كنجكاوی، ضعف اراده، فرار از زندگی تكراری، انگیزه‌های درمانی، و شخصیت نابهنجار فرد مهم‌ترین علل فردی گرایش به اعتیاد می‌باشند. در قسمت علل خانوادگی می‌توان به كمبود محبت در خانواده، تبعیض بین فرزندان، آزادی بی حد، محدود كردن بی حد فرزندان، رفاه بی حد اقتصادی در خانواده، فقر، و نابسامانی‌های خانواده اشاره كرد. همچنین برخی از علل اجتماعی گرایش به اعتیاد عبارت‌اند از: در دسترس بودن مواد مخدّر، بیكاری، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، محیط جغرافیایی و محله زندگی نامناسب، ضعف قوانین و ضعف اجرای آن، دوست ناباب، و ضعف دینداری در جامعه. از آن رو كه دامنه علل گرایش به اعتیاد و دامنه و گستردگی عوارض ناشی از آن بسیار وسیع و فراگیر می‌باشد، پیشگیری، شناسایی و از بین بردن علل گرایش به اعتیاد ضروری است; زیرا همان گونه كه گذشت، پیامدهای ناشی از اعتیاد بسیار خانمانسوز و بنیان شكن هستند و درمان پس از اعتیاد نسبت به پیشگیری كاری به صرفه نخواهد بود. البته این بدان معنا نیست كه افراد معتاد را درمان نكنیم، بلكه بدان معناست كه پیش از ایجاد اعتیاد در فرد، زمینه‌های گرایش به آن شناسایی شوند و با استفاده از مطالعات كارشناسانه در ابعاد و تخصص‌های گوناگون، در از بین بردن زمینه‌ها تلاش نماییم. اگر به بُعد اقتصادی توجه كنیم خواهیم دید كه هزینه پیشگیری از درمان كمتر خواهد بود; چرا كه برای تهیه مواد مخدّر ارز هنگفتی از كشور خارج می‌شود. همچنین برای كشف و مبارزه با آن و نیز مداوای معتادان هزینه‌های بالایی صرف می‌گردد. مقاله حاضر با توجه به اهمیت و مفید بودن پیشگیری نسبت به درمان، به بررسی علل گرایش به اعتیاد در سه بُعد فردی، اجتماعی و خانوادگی می‌پردازد، سپس متناسب با هر كدام راهكارهایی ارائه می‌دهد. 2-5-2- پیشگیری از اعتیاد پیشگیری در لغت به معنای «جلوگیری» و «دفع» آمده است.۲ در زمینه پیشگیری سه موضوع «انسان اعتیادپذیر»، «محیط اعتیادساز» و «عامل اعتیاد» را باید در نظر گرفت. در نتیجه، برای پیشگیری باید با توجه به ریشه اعتیاد در زمینه‌ها و موارد خاص با درایت تمام، دست كم، یكی از این علل را حذف كرد تا زنجیره اعتیاد از هم بپاشد. پیشگیری از اعتیاد باید در دو جهت مورد توجه قرار گیرد: طرف تقاضا و طرف توزیع. هر كدام از این دو جهت ویژگی‌های مخصوص به خود را دارند. راهكارهای پیشگیری از عرضه كننده، مجموعه فعالیت‌هایی می‌باشد كه از منبع تولید تا مصرف كننده را در برمی گیرد. بخش دیگر، كه مربوط به فرد معتاد (تقاضاكننده) می‌باشد، جنبه وسیعی دارد. از این رو، ضروری است كه عوامل مستعدكننده گرایش به مواد مخدّر نظیر نابسامانی‌های خانواده، دوستان بد، مدرسه، و محل زندگی نامناسب مورد توجه قرار گیرند. پیش از پرداختن به علل گرایش به اعتیاد، ابتدا به مهم‌ترین تبیین‌ها و نظریه‌های انحرافات اجتماعی (و به طور اخص گرایش به اعتیاد) اشاره می‌گردد: 2-5-3- نظریه‌های انحرافات اجتماعی (پیدایش اعتیاد) تبیین‌های روان شناختی: تبیین‌های روان شناختی بر تفاوت‌های فردی اشخاص در شیوه تفكر و احساس درباره رفتار خویش تأكید دارند; تفاوت‌هایی كه می‌تواند به شكل تفاوت‌هایی ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، كمی وابستگی و تعلق خاطر به یكدیگر، یا تمایل به خطر كردن و لذت جویی با شدت بیشتری مستعد ارتكاب رفتارهای كجروانه سازد. یكی از تبیین‌های روان شناختی كه بر نارسایی‌های شخصیتی تأكید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» می‌داند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی می‌باشد كه هیچ گونه قید و بندی نمی‌شناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است. این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه بان شخصیت است. «مَن برتر» شامل ارزش‌های اخلاقی و وجدانی فرد است كه به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد می‌شود. فروید معتقد است كه عرصه زندگی انسان صحنه كشاكش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» می‌باشد. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش می‌آید كه «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد. ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم می‌کند. اما به طور كلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد كه بیشتر روان شناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیك»، «پسیكوتیك» و «سازمان نیافته» است. معتادان «نوروتیك» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی می‌باشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آن‌ها باید تحت درمان قرار گیرند. معتادان «پسیكوتیك»، واقعیت گریز هستند، روانكاوی این گروه و كنترل پرخاشگری در آن‌ها بهترین راه درمان این گروه محسوب می‌گردد. معتادانی كه دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیت‌ها نیستند و ناکامی‌های خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران كودكی خود می‌دانند و بسیار خیالپرداز هستند. این گروه نیز از طریق روانكاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار می‌گیرند. ۵ می‌توان نتیجه گرفت كه هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تكامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماری‌ها و اختلالات روانی قرار می‌گیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل می‌شود. در این هنگام در معرض خطر كجروی و انحراف واقع می‌شود، كه اعتیاد به مواد مخدّر یكی از این انحرافات می‌باشد. این گونه افراد به دلیل عدم تكوین شخصیت نمی‌توانند ارزش‌های اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمی‌توانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشكلات احساسی و عاطفی می‌گردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود می‌آید. برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینكه خطر ناشی از اعتیاد را نمی‌دانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد كشانده می‌شوند. تبیین‌های زیست شناختی: تبیین‌های زیست شناختی را می‌توان به دو حیطه تبیین‌های حاكی از اختلالات بدن و تبیین‌های ژنتیك تقسیم كرد. تبیین‌های زیست شناختی، عوامل جسمی و زیستی را عامل پیدایش كجروی می شمرند. به نظر آن‌ها مجرمان و تبهكاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت می‌باشند; یعنی بین نقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیكی وجود دارد. روان پزشكان نیز ابتلا به بیماری‌ها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز می‌دانند. بر این اساس، عواملی مانند: ارث، کروموزوم‌ها، ژن‌ها، ابتلا به بیماری‌ها، جنسیت، سن و نژاد به نوعی عامل رو آوردن فرد به اعتیاد معرفی می‌شود. لامبروزو، پدر نظریه زیستی، معتقد است مجرمان، خصایص انسان‌های ابتدایی و وحشی را دارا می‌باشند. به عقیده وی، ویژگی‌های جسمی و ظاهری وجود دارد كه مجرمان را از بقیه انسان‌ها جدا می‌کند. دیدگاه جانی زادگان در این بخش قرار می‌گیرد. آنان معتقدند برخی افراد «جانی مادرزاد» می‌باشند و خواه ناخواه مرتكب انحرافات اجتماعی می‌شوند. آن‌ها دارای علایم بدنی می‌باشند كه از دیگران متمایزند. علایم مزبور عبارت‌اند از: ۱) داشتن پشتی خمیده، دندان‌های غیرعادی. ۲) داشتن دید بسیار قوی و علاقه مندی شدید به خونریزی. ۳) عدم تغییر رنگ در مواقع هیجان و شرم. ۴) داشتن خصوصیات معكوس جنسی. ۵) بی تفاوت در مقابل درد. ۶) احساس پیری در جوانی به دلیل ترشح نادرست غدد داخلی. برخی از این متفكّران بر نقش وراثت و کروموزوم‌ها تأكید دارند و معتقدند اغلب افراد تبهكار دارای تفاوتی در ژن‌ها می‌باشند. (افرادی كه جنایتكار به دنیا می‌آیند الگوی كروموزوم xyy دارند.) برخی نیز معتقدند بین تیپ جسمی افراد و گرایش آن‌ها به جرم رابطه وجود دارد; مثلا، در تیپ شناسی شلدون، افراد به سه دسته چاق، عضلانی و استخوانی تقسیم می‌شوند. وی معتقد است: افراد چاق مهربان، افراد عضلانی زورگو (و اغلب بین این افراد جرم بیشتر به چشم می‌خورد) و افراد استخوانی گوشه گیر و حساس می‌باشند. پژوهش درباره رابطه انحراف آمیز و الگوهای توزیع کروموزوم‌ها، هنوز هم انجام می‌گیرد.▪ تبیین‌های جامعه‌شناختی: نظریه‌های جامعه‌شناختی، بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شكل دادن به پدیده كجروی تأكید دارند; و هنگام توجه به چگونگی شكل گرفتن رفتارهای كجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه می‌کنند كه گروه‌ها یا قشرهایی را از اعضای آن، در معرض كجروی قرار می‌دهد. این دسته تبیین‌ها، شكل گیری رفتارهای كجروانه را عمدتاً به اموری مانند ساخت اجتماعی و شرایط و موقعیت‌های اجتماعی كه فرد در آن‌ها قرار می‌گیرد نسبت می‌دهند. استدلال عمده در این دسته تبیین‌ها آن است كه نهادهای اجتماعی و مناسبات كلی اجتماعی را باید به عنوان یك كل نگریست و بر همین اساس، كجروی را نیز در درون و در ربط و نسبت با آن باید مطالعه كرد. معمولا این تبیین‌ها پاسخ به این پرسش را هدف خود قرار داده‌اند كه: چه چیزی در محیط‌های اجتماعی وجود دارد كه مردم را كجرو و بزهكار می‌سازد؟ ۱) نظریه مرتن: از نظر بسیاری از جامعه شناسان انحراف نتیجه نارسایی‌های موجود در فرهنگ و ساختار اجتماعی یك جامعه است. هر جامعه ای نه تنها هدف‌های فرهنگی تجویزشده ای دارد، بلكه وسایل اجتماعاً پذیرفته شده ای را نیز برای دستیابی به این هدف‌ها در اختیار دارد. هرگاه این وسایل در دسترس فرد قرار نگیرد، احتمالا آن شخص به رفتار انحراف آمیز دست می زند. رویكرد نابسامانی اجتماعی به عنوان یكی از نظریه‌های جامعه‌شناختی انحراف اجتماعی و بعضاً اعتیاد می‌باشد. مهم‌ترین نظریه پرداز در این رویكرد مرتن، جامعه شناس آمریكایی، است. رویكرد نابسامانی اجتماعی، منشأ كجروی را تنها به ساخت اجتماعی و فرهنگ (نه شخص كجرو و شکست‌های او) مربوط نمی‌سازد، بلكه این توجه را نیز به دست می‌دهد كه چرا افراد برخی اعمال كجروانه، به ویژه جرایم مالی را مرتكب می‌شوند. این رویكرد، هم در مورد كجروی فردی و هم در مورد كجروی گروهی بحث می‌کند و به گونه ای بسیاری از رفتارهای كجروانه را در برمی گیرد. بی هنجاری كه به حالت عدم هنجارمندی یا بی ریشگی اطلاق می‌شود، زمینه ایجاد كجروی و انحراف اجتماعی می‌باشد; زیرا حالت بی هنجاری زمانی پیش می‌آید كه چشمداشت‌های فرهنگی با واقعیت‌های اجتماعی سازگاری ندارد. مرتن كوشیده است بی هنجاری را به انحراف اجتماعی ربط دهد. وی معتقد است كه فرد در نتیجه فراگرد اجتماعی شدن، هدف‌های مهم فرهنگی و نیز راه‌های دستیابی به این اهداف را كه از نظر فرهنگی مورد قبول باشند فرا می‌گیرد. هرگاه تعارض میان اهداف مقبول اجتماعی و وسایل مقبول و قابل دسترس در جامعه ایجاد شود، فرد به ناهنجاری و كجروی روی می‌آورد. وی گونه‌های متفاوت این كجروی ها را در چهار صورت زیر تصویر كرده است: ۱) كجرو در عین قبول اهداف اجتماعی، برای رسیدن به آن از وسایل غیرمقبول استفاده می‌کند; برای مثال، در زمینه مواد مخدّر كسی كه از راه مشروع به ثروت و موقعیت اجتماعی دسترسی پیدا نمی‌کند ممكن است از راه‌های غیرمشروع و غیرقانونی، مانند توزیع مواد مخدّر، برای رسیدن به اهداف خود استفاده كند. ۲) كجرو اهداف مقبول جامعه و وسایل صحیح رسیدن به اهداف را نفی می‌کند. در این مورد معمولا افراد از جامعه منزوی می‌شوند. برخی از این افراد به منظور جبران تنهایی خود، معمولا به مشروبات الكلی و یا مواد مخدّر روی می‌آورند. ۳) كجرو، اهداف و وسایل مقبول جامعه را رد كرده و اهداف و وسایل مقبول خویش را مطرح می‌کند; در این مورد، افراد روحیه انقلابی می‌گیرند و از طریق مبارزه با نظام سعی در تغییر آن دارند. ۴) كجرو، اهداف مقبول جامعه را نمی‌پذیرد، اما برای رسیدن به مقاصد خود از وسایل مقبول جامعه استفاده می‌کند. در این مورد، افراد كوشش می‌کنند تا وارد بدنه قدرت شوند و از راه‌های قانونی به اهداف خود برسند. ۲. نظریه كنترل اجتماعی: نظریه كنترل اجتماعی تاریخی طولانی دارد و این عقیده كه «شكل گیری رفتار انحرافی به وسیله جوانان» علت فقدان برخی کنترل‌های اجتماعی است، برای مدتی به طور كلی مورد قبول بوده است. این نظریه همنوایی را حاصل وجود پیوندهای اجتماعی بین افراد جامعه و اعمال انواع كنترل از طرف جامعه بر افراد می‌داند و ناهمنوایی را ناشی از گسستن پیوندهای شخصی بر نظم قراردادی جامعه قلمداد می‌کند. هیرشی، یكی از نظریه پردازان معروف این حوزه نظری و مفسّر دیدگاه دوركیم نشان داده كه چگونه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نقش برجسته ای در تعاریف جرم و بزهكاری داشته‌اند. نظریه كنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است كه اگر بخواهیم از تمایلات رفتار انحرافی جلوگیری شود باید همه افراد، اعم از جوان و بزرگسال، كنترل شوند. طبق این نظریه، رفتار انحرافی، عمومی و همه گیر است و آن نتیجه كاركرد ضعیف سازوكارهای كنترل اجتماعی می‌باشد. این نظریه بر دو نوع كنترل شخصی و كنترل اجتماعی تأكید دارد. نظام‌های كنترل شخصی شامل عوامل فردی و به ویژه روان شناختی می‌باشد. اعتماد به نفس به عنوان عامل اساسی روان شناختی در كنترل شخصی شناخته شده است. عوامل كنترل اجتماعی شامل وابستگی و پای بندی به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند: خانواده، دین، سیاست، و آموزش می‌باشد. یكی دیگر از پیش فرض‌های نظریه كنترل اجتماعی این است كه وفاق كلی در مورد هنجارها، ارزش‌ها، اعتقادات و باورهای رایج در جامعه وجود دارد و كنترل اجتماعی بر مبنای این وفاق اجتماعی انجام می‌شود. امروزه به دلایل گوناگون، از جمله افزایش جمعیت، كنترل رسمی بیشتر و حتی جایگزین کنترل‌های غیررسمی‌شود. ابزار مهم كنترل اجتماعی، اجتماعی كردن افراد است كه ضعف در این امر موجب بروز رفتارهای نابهنجار و از جمله اعتیاد می‌شود. 2-5-4- علل گرایش به اعتیاد علل گرایش به اعتیاد را می‌توان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح كرد: 2-5-4-1- علل فردی بسیاری از روان شناسان علل رفتارهای انحرافی را برحسب نقص شخصیت فرد كجرو توجیه می‌کنند و بر این باورند كه برخی از گونه‌های شخصیت، بیشتر از گونه‌های دیگر، گرایش به تبهكاری و ارتكاب جرم دارند. علل فردی گرایش به اعتیاد بیشتر بر مبنای نظری دیدگاه‌های روان شناختی متكی می‌باشند. با دانستن عواملی كه فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار می‌دهند، می‌توان افراد در معرض خطر را شناسایی كرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزی‌های دقیق و مؤثر انجام داد. الف) مشكلات روانی: گروهی از افراد كه بعضاً ضعیف النفس هستند، قدرت مقابله با مشكلات و ناکامی‌ها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی می‌کنند; برای رهایی از ناراحتی‌ها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی در جستوجوی پناهگاهی امن، به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه می‌برند. این افراد فكر می‌کنند كه با مصرف مواد از گرفتاری‌های زندگی رهایی می‌یابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده می‌کنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب می‌شود كه تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشكلات و واقعیت‌های زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشكلات فردی، عامل عمده برای كشش افراد به طرف مواد مخدّر است. یك دسته از افرادی كه بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدّر قرار می‌گیرند افراد افسرده هستند. به عقیده برژه افسردگان بیشترین و مهم‌ترین بخش معتادان را تشكیل می‌دهند. افراد افسرده ضعف روانی دارند و به نوعی احساس خلأ شخصیتی می‌کنند. آن‌ها به تصور خودشان، توان لذت بردن از دنیا را ندارند، همواره احساس ناتوانی و خستگی می‌کنند و خود را تهی از هرگونه توان و احساس مطلوب می‌دانند. به عقیده سیدنی كوهن، چنین افرادی ممكن است با مصرف مواد در جستوجوی جادویی برآیند كه به دردهایشان پایان بخشد و خلأهایی را كه در خودشان احساس می‌کنند رفع و نقص شخصیتشان را برطرف كنند. ب) كنجكاوی: عده ای با شركت در مجالس دوستانه زمانی كه می‌بینند دیگران از مواد مخدّر استفاده می‌کنند حس كنجكاوی در آن‌ها تحریك شده، به مصرف مواد گرایش پیدا می‌کنند. این امر منجر به مهیا شدن زمینه اعتیاد در فرد می‌شود; زیرا ممكن است با اولین مرتبه استفاده در فرد احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تكرار این عمل شود. البته آن‌ها غافل از این هستند كه این نوع لذت‌ها زودگذر و خانمانسوز می‌باشند. دسته ای از افراد نیز برای كنجكاوی و ارزیابی خودشان با تصور اینكه با یكبار مصرف معتاد نمی‌شوند، و گاهی حتی برای اینكه قدرت خودشان را به دیگران ابراز دارند به مصرف مواد مخدّر تن می‌دهند. احتمال معتاد شدن این افراد نیز بسیار است. ج) ضعف اراده: اراده عامل حركت فرد می‌باشد. پس باید با منطق و شرع همسان باشد و با استفاده از تربیت و آموزش صحیح تقویت شود. فردی كه با مشاهده یك عمل خلاف شرع و موازین اجتماعی با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی می‌نماید، از خود تزلزلی نشان نمی‌دهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب می‌کند دارای اراده ای قوی می‌باشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف بوده و برنامه خاصی برای زندگی خود نداشته باشد، اولا، دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی می‌شود و ثانیاً، ممكن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. در این صورت، نه تنها شخص نمی‌تواند مانع انحراف دیگران شود، بلكه خود نیز دچار انحراف می‌گردد. این مسئله دراعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد. د) رهایی از زندگی عادی: تقریباً انجام هر كاری بدون توجه به باورهای ذهنی و نیروهای درونی شخص انجام دهنده غیرممكن است. زمانی كه یك تبدّل به مفهوم دقیق كلمه در خاستگاه فلسفی ذهنی صورت می‌گیرد، باور روانی و انگیزه ای، كه از آن گرایش به مواد مخدّر تعبیر می‌کنیم، ایجاد می‌شود. فرد دایم مشكلات و موقعیت خود را ارزیابی و داوری می‌کند. این داوری نوعاً شخصی بوده و بر اساس دانش و فرهنگ تربیتی و فكری شخص داوری كننده صورت می‌پذیرد. حقیقت آن است كه اعتیاد، همچنان كه از نامش پیداست، اگرچه خود، صورت عادت دارد، اما برای شكستن یك عادت دیگر انجام می‌گیرد. یكی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر در جوامع صنعتی پیشرفته شكستن عادت ناشی از حیات عادی فردی است كه در بستر زمان، صورت تكرار ملال آور به خود می‌گیرد. بر اساس آماری كه به دست آمده، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند كه متأسفانه آمار سرآمدان علم و دانش در این طبقه زیاد می‌باشد. هـ) انگیزه‌های درمانی: یكی از علل مصرف مواد مخدّر جنبه‌های درمانی آن است. حقیقت آن است كه در بسیاری از موارد پرداختن و گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه مداوا داشته و سپس در بستر زمان به اعتیاد بدل گردیده است. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت می‌پذیرد. در این بخش استفاده از مواد مخدّر برای رسیدن به تعادل جسمی است. در برخی از روستاها برای تسكین درد كمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاك استفاد می‌کنند. و) شخصیت متزلزل: آلپورت در تعریف خود از شخصیت می‌گوید: «شخصیت سازمانی است پویا از نظام‌های روانی ـ جسمانی در درون فرد كه سبب سازگاری‌های بی همتا و بی نظیر او با محیط می‌شود.» بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، به نحوی كه فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شکست‌ها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناكامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و ملایمات دیگر، به اعتیاد روی می‌آورد. از سوی دیگر، اعتیاد به نوبه خود منجر به از بین رفتن تعادل روانی و هیجانی شخص می‌شود. بدین سان، بین اعتیاد و شخصیت فرد دور باطلی ایجاد می‌شود كه مبارزه با آن مستلزم تغییر شرایط بیرونی و درونی، یعنی ایجاد اراده و روحیه ای قوی و آسیب ناپذیر است. شناخت شخصیت و ویژگی‌های رفتاری معتادان به منظور مبارزه با اعتیاد و نیز پیشگیری و درمان آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برخی از اختلالات مربوط به شخصیت كه منجر به شكل گیری و ایجاد زمینه انحرافات اجتماعی و گرایش فرد به اعتیاد می‌شود عبارت‌اند از: شخصیت «پارانویایی» و «شخصیت ضد اجتماعی». ویژگی‌های خاص شخصیت «پارانویایی» این است كه این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر می‌کنند; به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آن‌ها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم می‌کنند. ضعف «شخصیت ضداجتماعی» نوعی به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه است. این افراد نسبت به هنجارها و مقرّرات اجتماعی بی اعتنا و بی تفاوت هستند و سعی می‌کنند به هر نحو كه شده به هوا و هوس خود پاسخ دهند. این افراد ارزش‌های اخلاقی را پایمال می‌کنند و به علت جستوجوی لذت و نیز ضعف اراده به آسانی گرفتار مواد مخدّر و الكل می‌شوند. از نشانه‌ها و ویژگی‌های شخصیت ضد اجتماعی می‌توان به خودمحوری، فقدان احساس گناه و فریبندگی سطحی و ظاهری اشاره كرد. راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل فردی - ایجاد تقویت و معرفی مراكز مشاوره روان شناسی به منظور آنكه افراد بتوانند به راحتی و بدون پرداخت هزینه مشكلات روانی خود را با آن مراكز در میان بگذارند. - خانواده‌ها باید با تشریح كامل اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدّر به فرزندانشان، مشكلات روانی و افسردگی‌هایی كه پس از اعتیاد رخ می‌دهد (همچنین عوارضی كه بر زیبایی و ظاهر افراد ایجاد می‌شود) به آن‌ها متذكر شوند و از این طریق مانع گرایش و كنجكاوی افراد خانواده به سمت اعتیاد گردند. - آموزش به خانواده‌ها در جهت رفع مشكلات روانی فرزندانشان و اهمیت قایل شدن به خواسته‌های آن‌ها. - حمایت از بیماران روانی و توجه به مراكزی مانند بهزیستی، تیمارستان‌ها و... - توسعه همه جانبه امكانات و مراكز درمانی اعتیاد از نظر شرایط و علوم روان شناختی. - با تبلیغ و گوشزد كردن این مطلب كه حتی یك مرتبه مصرف كردن مواد مخدّر ممكن است منجر به اعتیاد شود، میل به استفاده از مواد مخدّر را، حتی برای یك مرتبه هم در افراد از بین ببرند. - افراد خانواده نباید در مهمانی‌هایی كه در آن‌ها به طور تفنّنی از مواد مخدّر استفاده می‌شود، شركت نمایند. - ایجاد سرگرمی‌های مثبت و سازنده برای اینكه افراد به دلایل تفنّنی به اعتیاد روی نیاورند. - عضویت بخشی فرزندان در گروه‌های هنری، ورزشی و مانند آن، تا از این طریق آن‌هایی كه روحیه ضعیف و افسرده دارند، نقاط مثبت خود را بشناسند و استعدادهای خود را شكوفا نمایند. - آموزش همگانی و همه جانبه افراد جامعه به لحاظ شناخت خویشتن انسانی و تقویت عزّت نفس. - از بین بردن تصورات باطل در خانواده‌ها مانند این تصور كه «با مصرف مواد مخدّر، مشكلات زندگی فراموش می‌شود و زندگی به نحوی زیبا تغییر می‌یابد!» - خودداری از طبابت خانگی با استفاده از مواد افیونی. - تقویت مراكز درمانی و بهداشتی، بخصوص در روستاها و شهرهای دورافتاده. - مراقبت‌های ویژه از افرادی كه به لحاظ روحی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای گرایش به اعتیاد دارند. - شناسایی افرادی كه از نظر شخصیتی متعادل نیستند (مثلا در مدارس، توسط معلمان و...) و آموزش آن‌ها برای دوری از اعتیاد. - خانواده‌ها سعی نمایند فرزندانشان را اجتماعی پرورش دهند، به نحوی كه فرد با روحیه و شخصیت برون گرا و فعال تربیت شود. 2-5-4-2- علل خانوادگی خانواده اصلی‌ترین نقش را در تربیت فرزندان دارد. یك خانواده سالم خانواده ای است كه همه امور و فعالیت‌های آن منطبق با موازین و معیارهای حاكم بر جامعه باشد. یافته‌های تحقیقات حاكی از آن‌اند كه ۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانواده‌های بی بند و بار زندگی می‌کرده‌اند. بی توجهی والدین به تربیت فرزندان عواقب وخیمی در آینده فرزندان به دنبال خواهد داشت. نوع شغل پدر و مادر، وضعیت مسكن، كثرت یا قلّت اولاد، همسایگان، ساكنان دیگر منزل، ویژگی‌های اخلاقی پدر و مادر، نحوه رفتار با كودكان، طلاق، وجود ناپدری و نامادری، تعدد ازدواج، فرهنگ خاص حاكم بر خانواده، میزان تحصیلات والدین، پدرسالاری یا مادرسالاری، وضع اقتصادی خانواده، از هم پاشیدگی و سردی خانواده، جدایی والدین و عدم پیوستگی اعضای خانواده، و سست بودن اركان خانواده از عوامل مهمی می‌باشند كه زمینه انحراف و كجروی را در فرد ایجاد می‌نمایند. تحقیقات نشان می‌دهند كه افراد معتاد بیش از افراد غیرمعتاد به خانواده‌های از هم پاشیده و بی ثبات تعلّق دارند. یكی دیگر از زمینه‌های اعتیاد فرزندان اعتیاد پدر، مادر و یا اعضای خانواده می‌باشد. امروزه نهاد خانواده در غرب از جایگاه اصلی خود دور شده است. به هم خوردن نظم خانوادگی، سست شدن پایه این نهاد اساسی، شانه خالی كردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، منفور شدن مادری، كاهش علاقه پدر و مادر و به ویژه مادر به فرزندان، جانشین شدن هوس‌های سطحی به جای عشق، و افزایش طلاق، سبب گردیده‌اند كه در این جوامع، نهاد خانواده كاركرد خود را در مورد كنترل آسیب‌های اجتماعی از دست بدهد. اما در جامعه ما كه یك جامعه اسلامی است و تعالیم اسلامی ارزش‌های خانوادگی را به بهترین وجه بیان كرده و مورد تأكید قرار داده است، نباید شاهد سست شدن پایه‌های خانواده باشیم. به طوری كه بیش از چهار هزار دستورالعمل به صورت مستقیم درباره خانواده و ارزش‌های حاكم بر آن از طرف معصومان بیان شده است. در نتیجه پژوهشی كه از ۸۰۰ كودك بزهكار به عمل آمده، معلوم شد كه ۶۵ درصد مادرانشان طلاق گرفته یا در حال جدایی بوده‌اند. بررسی دیگر نشان می‌دهد كه ۸۸ درصد كودكان مجرم دارای پدر و مادری بوده‌اند كه از هم جدا زندگی كرده و بین آن‌ها اختلاف نظر و ستیزه وجود داشته است. در ذیل به برخی عوامل زمینه ساز گرایش فرد به اعتیاد در خانواده اشاره می‌گردد: - كمبود محبت در خانواده: بسیاری از صاحب نظران در مسئله بزهكاری، كمبود محبت و ضعف عاطفی را ریشه اصلی جرم و انحراف دانسته‌اند. تحقیقی از غرب درباره بزهكاران نشان داده است كه ۹۱ درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوی دچار مشكل عاطفی بوده‌اند. فرد در خانواده زمانی كه نیازهای عاطفی‌اش برآورده نشود، مجبور می‌شود دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. در این زمان است كه شكارچیان از این موقعیت‌ها سوء استفاده می‌کنند و با ارتباط عاطفی دروغین افراد را به سوی انحراف می‌کشانند. - افراط در محبّت: زیاده روی در محبت نیز خود مانند كمبود محبت اثر منفی بر تربیت فرزندان دارد، به نحوی كه فرزند همیشه متكی به پدر و مادر می‌باشد و هیچ گاه احساس استقلال و بزرگمنشی نخواهد كرد. زمانی كه چنین فردی وارد جامعه شود و در این موقعیت از محبت‌های پدر و مادر به دور باشد، احساس كینه و عقده جویی می‌نماید و برای جبران این مسئله دست به هر خلافی خواهد زد. - تبعیض بین فرزندان: این مسئله نیز یكی دیگر از مواردی است كه فرد در خانواده احساس حقارت و حسادت می‌نماید. توجه نكردن به این امر خود می‌تواند زمینه اعتیاد در اعضای خانواده را ایجاد نماید. - محدود كردن فرزندان: همان گونه كه آزادی بی حد و حصر منجر به گرایش فرد به انحرافات اجتماعی می‌شود، محدود بودن نیز می‌تواند عامل گرایش فرد به انحرافات اجتماعی باشد; زیرا از سویی، محدود بودن منجر به فعال شدن حس كنجكاوی فرد و از سوی دیگر، منجر به بروز مشكلات عاطفی می‌شود. كنترل بیش از حدّ فرزندان سبب می‌شود كه فرد وابسته به كنترل خارجی (زور) باشد; یعنی تا زمانی كه از طریق اعمال زور رفتارش تحت كنترل است دست به عمل منحرفانه نمی‌زند، اما به محض اینكه كنترل والدین ضعیف شود و یا والدین به دلیل اشتغالات فرصت كنترل را نداشته باشند، خود را رها می‌یابد و به رفتارهای انحراف آمیز روی می‌آورد; زیرا از كودكی حس كنترل درونی (وجدان) او خاموش بوده و همیشه به كنترل خارجی و احتمالا زور وابسته بوده است. - اعتیاد یكی از اعضای خانواده: افرادی كه در خانواده‌های معتاد زندگی می‌کنند، ترس و قبح معتاد شدن برایشان از بین رفته است و عادی شدن مصرف مواد در خانواده موجب سهولت گرایش دیگر اعضا به مصرف مواد مخدر می‌شود. اگر پدر و مادر در خانواده معتاد باشند اعتیاد آن‌ها از یك سو، كنترل و تسلط آن‌ها را بر فرزندان كاهش می‌دهد و از سوی دیگر، عامل انتقال این عادت به فرزندان می‌شود. البته گاهی اوقات برخی فرزندان به دلیل انزجار از رفتار پدر و مادر و عبرت گرفتن از آن‌ها، از این صفت دوری می‌جویند، اما چنین والدینی در گرایش به اعتیاد فرزندانشان نقش مؤثر دارند. نتایج تحقیقات نشان می‌دهند كه بسیاری از معتادان در خانواده، افراد معتاد، از قبیل پدر، مادر، پدربزرگ و... داشته‌اند. - رفاه اقتصادی خانواده: در خانواده‌هایی كه رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر كثرت كار و یا سرگرمی ضعیف می‌گردد. ضعف روابط انسانی نیز به نوبه خود عامل مساعدی برای كشش فرد به مواد مخدر است. بهترین دلیل این مدعا افزایش روزانه درصد معتادان در جوامع صنعتی غرب است كه با رشد صنعت، روابط انسانی ضعیف تر می‌گردد. همچنین افرادی كه درآمد بیش از حد دارند موقعیت و زمینه مساعدتری برای شركت در کلوپ‌های شبانه و یا تفریحات متنوع در داخل یا خارج از كشور دارند و بدیهی است كه این قبیل امكانات و تفریحات، زمینه را هم برای مصرف و هم برای فروش مواد مخدر بسیار مساعد می‌نماید. «خداوند در قرآن كریم، رفاه طلبی و "اتراف" را به شدت مورد حمله و نكوهش قرار می‌دهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد و ظلم و کژی‌ها معرفی می‌نماید. همچنین در متون دینی آمده است كه رفاه طلبی و زندگی مرفّهانه سبب طغیان در برابر خداوند، سیطره شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و كافران، لذت گرایی، غرق شدن در کامیابی‌ها و نیز اقدام به كجروی ها می‌شود. پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) در فرازی می‌فرمایند: من از ثروت بیش از حد، بیش از فقر برای شما هراسان هستم و آن را موجب هلاكت و سقوط می دانم، و نیز امام علی (علیه السلام) فزونی ثروت را مایه هلاكت، طغیان و فنا دانسته است.» - بی سوادی یا كم سوادی والدین: تحصیلات پایین یا بی سوادی نقش مهمی در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین در حریم خانواده و تربیت فرزندان دارد. بی سوادی و كم سوادی عامل بسیاری از مسائل، مشكلات، نارسایی‌های اجتماعی و انحرافات است. روشن است كه پدر و مادر باسواد بسیار بهتر و با دید باز نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشكلات خانواده را حل می‌کنند. والدین تحصیل كرده با روش‌های علمی و منطقی می‌توانند فرزندان را كنترل نمایند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی و معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد می‌کنند. حال آنكه، بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل: روش‌های غیرمنطقی در تربیت فرزندان، پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان، نپذیرفتن تغییرات در نگرش‌های جوانان و تأكید بر روش‌ها و اعتقادات سنّتی خود می‌شود كه تمامی این مسائل موجب می‌گردند فرد نوعی احساس تنهایی و كمبود نماید و در نتیجه، در پی یافتن همدرد و همدل، به هر شخص و هر موادی روی آورد. غالب تحقیقات نشان می‌دهند كه بیشتر معتادان، والدینشان بی سواد و كم سوادند. «پدر ۶۴ درصد معتادان و مادر ۸۳ درصد آن‌ها بی سواد می‌باشند و علاوه بر آن، ۵۱ درصد معتادان خود بی سواد بوده‌اند و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی هستند. همچنین ۴۰ درصد همسران ایشان نیز بی سواد بوده‌اند.» - فقر خانواده: فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده‌هایی هستند كه به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط می‌باشند. آنان پدیده‌های مزبور را در دو طبقه خرد و كلان تبیین کرده‌اند. در سطح خرد، فقر را معلول ویژگی‌ها و استعدادهای فردی شخص می‌دانند و عواملی همچون ضعف جسمانی و اختلالات روانی و بی استعدادی را از جمله مواردی می‌دانند كه در رابطه با ایجاد فقر مؤثرند. اما در سطح كلان، فقر و انحرافات هر یك معلول تلقّی شده، در یك چرخه علّی و معلولی قرار می‌گیرند. بر اساس این گونه تبیین‌ها، مشخص می‌شود كه در سطح نهادها، سازمان‌ها، روابط اجتماعی و خصایص ساختاری جامعه مشكلی وجوددارد و سبب ایجاد یك معضل در جامعه شده است. تحقیقات و پژوهش‌ها در عین حال كه مؤید وجود رابطه مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید می‌نماید. بر این اساس، فقر به عنوان یكی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن، به ویژه در زمینه جرایم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیرگذار است. در رویكرد دینی نیز این همبستگی میان فقر و انحرافات اجتماعی مورد تأیید است; بر این اساس، فقر انگیزش روی آوری به كجروی را افزایش می‌دهد. همچنان كه رفاه طلبی و ثروتمند بودن در گرایش فرد به سوی انحرافات اجتماعی، انگیزه ای بسیار قوی می‌باشد. همان گونه كه فقر می‌تواند فرد را به سوی قاچاق مواد مخدر و اعتیاد بكشاند، خود نیز یكی از عواقب اعتیاد می‌باشد; یعنی رابطه ای دوسویه بین فقر و اعتیاد وجود دارد، به گونه ای كه هرگاه فرد فقیر به دلیل مشكلات مالی به اعتیاد روی آورد، اعتیاد باعث فقر هر چه بیشتر او می‌شود; زیرا از سویی، مصرف مواد مخدر نیازمند به صرف هزینه می‌باشد و از سوی دیگر، فرد معتاد ضعیف شده است و اراده كار كردن ندارد. آمارهای موجود تأییدكننده ارتباط بین اعتیاد و فقر می‌باشند. به عنوان نمونه، بر طبق آماری كه در بین سال‌های ۱۳۷۱ ـ ۱۳۷۷ انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد كه بین تغییرات نسبت خانواده‌های زیر خط فقر نسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد. - ستیزه والدین: خانواده، حریم امن و آرامش است. ستیزه و اختلاف در خانواده از علل مهم گرایش افراد به ناهنجاری‌ها و اعتیاد است. افراد پرورش یافته در خانواده نابسامان و از هم گسیخته زمینه‌های بیشتری در گرایش به انحراف و اعتیاد دارند. طبق یافته‌های تحقیقی ۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانواده‌های لاابالی زندگی می‌کنند. همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است كه ۸۲ درصد معتادان، ستیزه‌های خانوادگی را در فرار فرزندان و روی آوردن به اعتیاد مؤثر می‌دانند. زمانی كه محیط خانواده، محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرد سعی می‌کند بیشترین وقت خود را در خارج از خانه صرف نماید و این كار، ارتباط افراد را با شكارچیانی كه به دنبال شكار می‌گردند مهیا می‌سازد. باید توجه داشت كه هر قدر ستیزه‌های خانوادگی بیشتر باشد، احتمال كشش افراد به طرف مصرف مواد مخدّر و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است. راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل خانوادگی: - والدین باید ارتباط با فرزندانشان را بهبود بخشند و به آن‌ها استقلال رأی و دخالت در امر تصمیم‌گیری بدهد. - انتخاب یك مشاور، برای خانواده و گرفتن راهنمایی از او برای ابراز محبت و علاقه به فرزندان و همچنین رفع نیازهای عاطفی آن‌ها. - جلوگیری از بحث و مجادله والدین و تقویت روحیه گذشت و ایثار در خانواده. - والدین باید پشتوانه مادی و معنوی فرزندان در موقعیت‌های شغلی، تحصیلی و... باشند. - تمامی خواسته‌های فرزندان را نباید بدون چون و چرا برآورده ساخت، بلكه اجازه دهند فرزندان سختی زندگی را كمی احساس نمایند تا زمانی كه در اجتماع قرار گرفتند و با مشكلی روبه رو شدند، بتوانند با آن مقابله كنند. - خانواده‌ها باید عیوب فردی و اجتماعی فرزندان را به آنان تذكر دهند تا فرزندان كمبودها و نقص‌های دوران كودكی خود را به دوران بزرگسالی منتقل نكنند و در پی رفع عیوب خود باشند. - والدین بین فرزندان خود تبعیض قایل نشوند. - توجه و كنترل فرزند از نظر چگونگی مصرف پول و سعی در رفع نیازهای مالی فرزندان در حدّ معقول. - نظارت بر وضعیت تحصیلی و شغلی فرزندان و توجه به آن‌ها در موقع ترك تحصیل و... . - تحكیم پایه‌های اعتقادی و آموزش فرزندان و آشنا كردن آنان با عوارض اعتیاد به جای محدود كردن آنان. - اجرای طرح قانونی، كه از كودكان بی سرپرست حمایت شود. - حمایت از خانواده‌های فقیر توسط دولت (تقویت مراكزی مانند كمیته امداد امام خمینی (قدس سره)). - ایجاد بازار كار برای جوانان و نوجوانان. - ایجاد شغل در شرایط خاص برای افراد معتاد، به نحوی كه هم جنبه درآمدی برای آن‌ها داشته باشد و هم اینكه با كنترلوبرنامه ریزی برای آن‌ها زمینه ترك اعتیاد پی ریزی گردد. - از طریق رسانه‌های همگانی باید برنامه‌هایی را پخش كرد كه بر كانون گرم خانواده تأكید كند و از خانواده با الگوی غربی در برنامه‌ها انتقاد شود، به نحوی كه بر زندگی خانوادگی همراه با محبتوبه حضوروهمدلی والدین تأكید نماید. 2-5-4-3- علل اجتماعی از آن رو كه انسان طبعاً موجودی اجتماعی می‌باشد و برای زندگی كردن نیاز به حضور در اجتماع دارد، با یكسری علل اجتماعی روبه رو می‌گردد كه برخی از آن‌ها در گرایش فرد به اعتیاد مؤثرند. برخی از علل اجتماعی كه در گرایش به سوی اعتیاد زمینه ساز و مؤثر می‌باشند عبارت‌اند از: - دسترسی آسان به مواد مخدر در دسترس بودن مواد مخدر علتی می‌باشد كه به همراه علل دیگر زمینه گرایش فرد را به اعتیاد ایجاد می‌نماید، به گونه ای كه اگر در فرد زمینه كجروی وجود داشته باشد و مواد مخدّر به آسانی در دسترس او قرار گیرد، از مصرف و توزیع آن دریغ نمی‌نماید. دسترسی به مواد مخدر به عوامل گوناگونی بستگی دارد; از جمله: وضعیت جغرافیایی كشور، استان و محله جغرافیایی، نقش قوانین، نحوه اجرا و قاطعیت قوانین، و برنامه ریزی‌های مسئولان برای مهار مواد مخدّر. - بیكاری و اعتیاد عامل بیكاری به طور غیرمستقیم به گرایش فرد به سوی اعتیاد می‌انجامد. بیكاری از سویی، به فقر شخص و از سوی دیگر، سبب ایجاد بیماری‌های روانی، افسردگی، ضعف اعتماد بنفس، و از بین رفتن امیدواری می‌شود كه در نهایت، به اعتیاد شخص منجر می‌گردد. فرد به دلیل بیكاری و نداشتن درآمد آبرومند به خرید و فروش مواد مخدر روی می‌آورد و برای خود شغلی كاذب ایجاد می‌نماید. یكی از نتایج اشتغال، فقدان فرصت برای ارتكاب جرم است. بیكاری منجر به افزایش اوقات فراغت فرد می‌شود و چنانچه برای اوقات فراغت افراد برنامه ریزی‌های منطقی و مناسبی اتخاذ نشده باشد زمینه گرایش به اعتیاد برای آنان مهیا می‌شود، چرا كه در این فرصت فرد با منحرفان و معتادان آشنا می‌گردد و به آن‌ها می‌پیوندد. پس می‌توان نتیجه گرفت كه بیكاری یك عامل زمینه ای می‌باشد كه می‌تواند در كنار عوامل دیگر، مانند فقر، موجب روی آوری فرد به سوی اعتیاد گردد. - نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی نابرابری‌های اقتصادی، اجتماعی جنبه‌های وسیعی دارد، كه نابرابری‌ها در توزیع منابع مادی، نابرابری در قدرت، نابرابری در حیثیت، نابرابری‌های جنسی و نژادی را شامل می‌شود. عامل نابرابری به طور مستقیم منجر به اعتیاد فرد نمی‌گردد، اما می‌تواند زمینه ساز فقر و مشكلات عاطفی گردد. از این رو، به طور غیرمستقیم عاملی در گرایش افراد به اعتیاد مواد مخدر محسوب می‌شود. اختلاف طبقاتی در هر جامعه، به بی ایمانی بیشترین افراد آن جامعه نسبت به شرایط اقتصادی موجود منتهی می‌شود. همین بی ایمانی نسبت به شناخت اجتماعی در گرایش به اعتیاد تأثیر بسزایی دارد. مطالعات اجتماعی نشان می‌دهند در كشورهایی كه توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمی‌گیرد، هر روز فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر می‌شوند، فاصله طبقاتی فزونی می‌یابد و به علت عدم آموزش‌های اجتماعی و ضعف فرهنگی و فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی ـ كه از ویژگی‌های جوامع در حال توسعه است ـ افراد قادر به هدایت درست ستیز علیه این بی عدالتی اجتماعی نیستند. در نتیجه، ارزش‌های اجتماعی فاقد اعتماد می‌شوند، نظارت اجتماعی سست می‌گردد و بزهكاری و تبهكاری عمومیت پیدا می‌کنند. - نقش محیط جغرافیایی و محل سكونت نقش محیط جغرافیایی شهر، از جمله شهرهای مرزی كه امكان انتقال مواد مخدر به راحتی صورت می‌گیرد، و نیز محل سكونت در گرایش افراد به اعتیاد نقش بسزایی دارد. در مورد محل سكونت، این مسئله اهمیت دارد كه غالب افراد معتاد در مناطق حاشیه ای و مناطق قدیمی كه دارای کوچه‌های پر پیچ و خم و خانه‌های مخروبه می‌باشد، زندگی می‌کنند. واقعیت این است كه محیط‌های آلوده می‌توانند زمینه مساعد شكوفایی استعدادهای موجود در افراد برای ارتكاب به جرم و اعتیاد را ایجاد نمایند. در این گونه مناطق كه اغلب مناطق فقیرنشین می‌باشند، امكانات رفاهی و مراكزی مانند سینما، پارك و امكانات رفاهی كمتر وجود دارند و جوانان برای گذران اوقات فراغت خود به اجبار به طرف اعتیاد كشانده می‌شوند. از سوی دیگر، غالباً این گونه مکان‌ها از طرف نیروی انتظامی كمتر نظارت می‌شوند. همچنین اغلب روستاییان و مهاجران خارجی در محله‌های قدیمی، شلوغ و مخروبه‌ها كه از مراكز شهرها به دور هستند اسكان می‌یابند و به دلیل آنكه این افراد، اغلب شغلی ندارند و در بین مردم شناخته شده نیستند، خیلی راحت و بهتر می‌توانند به توزیع مواد مخدّر و در نهایت، مصرف آن روی آورند. - نقش دوستان ناباب عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار كودكان را در فرایندی قرار می‌دهد كه بیشترین میزان جامعه پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هرگونه طرح سنجیده ای در آن انجام می‌پذیرد. گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه، كاملا حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه می‌توانند به جستوجوی روابط و موضوع‌هایی بپردازند كه در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است. تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ می‌دهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدكننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف كنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی می‌کنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نظریه همنشینی افتراقی مؤید این دلیل می‌باشد. در این نظریه، كجروی و انحراف اجتماعی ناشی از آن است كه فرد رفتار نابهنجاری را در خلال فرایند جامعه پذیری و یادگیری فراگرفته و آن را از طریق همانندسازی یا درونی كردن ارزش‌ها، در درون خود جایگزین كرده است و به صورت رفتار بروز می‌دهد. در این تحلیل، خانواده، دوستان و گروه همسالان بیشترین نقش را برعهده دارند. گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستی‌ها صرفاً حول محور مصرف مواد شكل می‌گیرد. در پایان می‌توان به عواملی چند در گرایش به اعتیاد اشاره كرد كه به دلیل ضیق مجال توضیح آن‌ها امكان پذیر نمی‌باشد: ـ نقش توسعه صنعتی و مهاجرت و حاشیه نشینی؛ ـ نقش ضعف اجرای قوانین و مقررات؛ ـ نقش بی سوادی و عدم آگاهی فرد؛ ـ نقش زندان و عدم تأثیر آن؛ ـ نقش وسایل ارتباط جمعی. راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه عوامل اجتماعی: - ایجاد روحیه امر به معروف و نهی از منكر و همدلی بین مردم، به نحوی كه در مواقع دیدن توزیع مواد مخدر در جامعه، مسئولان را در جریان امر قرار دهند. - ایجاد زمینه اشتغال برای همه اقشار جامعه. - ارتقای فرهنگی افراد جامعه از طریق ارتقای سطح آموزش. - كنترل شدید مرزهای كشور. - توجه به امكانات مورد نیاز مردم ساكن محیط‌های دورافتاده و پایین شهر، و ایجاد امكانات رفاهی، تفریحی (سینما، استخر، شهربازی و...) كه متناسب با نیاز و وضعیت مردم آن مناطق باشد. - نظارت هر چه بیشتر مأموران انتظامی در مناطق پایین شهر و دورافتاده. - ایجاد امكانات رفاهی و مشاغل مورد نیاز روستاییان در روستاها برای جلوگیری از مهاجرت آن‌ها به شهرها. - مبارزه شدید با قاچاقچیان مواد مخدر و برخورد اصلاحی با معتاد. - قاطعیت در اجرای قوانین و مبارزه با مواد مخدر. - جداسازی معتادان در زندان‌ها از بقیه مجرمان. - تشكیل ستادهای هماهنگ با یكدیگر در موردمبارزه با مواد مخدّر، كه تحت نظارت یك واحد خاص و مشخص باشند. - آگاه سازی خانواده‌ها در زمینه‌های علایم فرد معتاد و عوامل گرایش فرد به اعتیاد، نحوه تهیه و محل مصرف مواد، موارد شایع در منطقه زندگی، و عوامل و موقعیت‌هایی كه سبب مصرف مواد می‌شود، تا از این طریق خانواده‌ها بتوانند از اعتیاد اعضایشان خودداری نمایند. - نمایش دادن دوستی‌های ناباب و عواقب حاصل از آن، از طریق فیلم و رسانه‌های دیگر. - حمایت از دانش آموزان معتاد و تربیت و اصلاح آنان، به منظور بازگشت به جامعه. - شناسایی کانال‌های ارتباطی و روش‌های جذب افراد به اعتیاد و طرز نفوذ میان نوجوانان. - تلاش صدا و سیما برای بیان عواقب اعتیاد به مواد مخدّر از طریق ساختن فیلم، میزگرد، جلسات مشاوره ای و... . - نمایش دادن فیلم‌ها و سریال‌های سازنده كه رابطه دینداری و دوری از اعتیاد را مشخص می‌سازد. 2-5-5- نقش مذهب در درمان اعتياد اصولي كه در اسلام جهت درمان معتاد مفيد واقع می‌شوند عبارت‌اند از: 1. اصل پذيرش در مكتب اسلام بالاترين خطا وگناه كه همان شرك به خدا هست درصورت بازگشت و شناخت ذات يكتاي خداوند قابل بخشش است و هيچ كس مأيوس از رحمت خداوند نيست و شخص معتاد نيز زماني كه جهت درمان، پناه به مرجع ذي صلاحي آورد به هيچ عنوان طرد نمی‌شود. 2. اصل حمايت اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد زماني كه شخص ولو غير مسلمان به قصد كمك گرفتن به تو رجوع كرد دست رد به سينه او زده نشود، بلكه حتي حمايت از افراد ضعيف و مستضعف علامت ايمان افراد برشمرده شده و كسي كه در فكر اين موضوع نباشد مسلمان نمی‌باشد؛ لذا معتاد نه تنها پذيرفته می‌شود بلكه از نظر درمان حمايت هم می‌شود. 3. اصل بازگشت به اصل خويش شخص راهنما كه خود مسلمان دلسوزي است سعي خواهد نمود او را با ارزش‌های انسانيش آشنا كند و جايگاه انسان را در روي زمين به وي نشان دهد و مقام انسان و عزت هميشگي او را در پرتو گرايش به مذهب به وي گوشزد می‌کند تا زمینه تفکر و در نتیجه بازگشت به اصل خويش در او ايجاد شود. 4. اصل تصميم و اراده در اسلام حتي نيت و تصميم شخص چنانچه مثبت باشد اجر در پي دارد و لذا زماني كه هر معتاد اراده و تصميم به ترك گرفت همان لحظه گرايش به سمت جاده سلامتي و در مسير صحيح قرارگرفتن آغاز می‌شود. لذا اسلام سعي دارد زماني كه معتاد تصميم و اراده به ترك كرد او را مورد حمايت مادي و معنوي و همچنين تشويق قرار دهد و بر تقويت اين تصميم و اراده بيفزايد تا به عنوان يك هدف مهم آن را دنبال كند؛ زيرا اساس مذهب رشد هست. (قدتبين الرشد من الغي ...، بخشی از آيت الكرسي). لذا نيت و اراده انسان‌ها به سمت يك زندگي سالم، بايستي مورد حمايت جامعه قرارگيرد. شخصي كه تصميم به ترك گرفته از نظر مذهب مورد حمايت است و به ديده احترام به وي نگاه می‌کنند. به منظورتقويت اراده و باقي بودن بر اين بينش، راهكارهاي ذيل از نظر مذهب توصيه می‌گردد: - حمایت‌های مادي ومعنوي (اقوام، دوستان، حکومت. - همنشيني و دلجوئي از وي. - ياد آوري مكرر توانمنديهاو ارزش‌های انساني وي. - سوق دادن ذهن او به خدا و اوليائش. 5. اصل مراقبت رسول اكرم (ص) می‌فرمایند: «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته»؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به يکديگر مسئول هستيد. مذهب علاوه بر بكار گرفتن چهار اصل فوق، اصل مراقبت را تا حصول نتيجه نهايي ارائه می‌دهد. صله رحم، رسيدگي به خويشاوندان و به جا آوردن حقوق همسايه از نشانه‌های ايمان در جامعه هست. لذا يك مسلمان برای اینکه آفت‌های اجتماع دوباره به سراغ هم نوعش نرود، با او معاشرت کرده و از او حمایت می‌نماید و پیوسته نگران حال اوست. مذهب به مثابه مراقب دلسوزي است كه پيوسته در صدد جهت دادن افراد منحرف به سمت فطرت و طريقه حق هست. 6. اصل بازسازي شخصيت دين اسلام يكي از ادياني است كه به وحدت و يكپارچگي شخصيت معتقد است. اسلام دين توحيدي بي نظيري است، چرا كه خداوند خالق يگانه و واحد است و خلقت او نيز بر اساس يك نظام يكپارچه و واحد می‌باشد كه هر عناصر اين خلقت ضمن برخورداري از وحدت دروني به نوبه خود نقش مهمي در برپايي و هماهنگي خلقت دارد. بهترين ارزش‌ها يكي جان وديگري شخصيت انسان هست و هر دو بالاترين مسئوليت را براي آحاد امت اسلامي به همراه می‌آورد. لذا هر فردي كه تصميم دارد قدم به جاده سلامتي بگذارد، خطا و انحرافات گذشته او محو می‌شود و فعالیت‌های مثبت و كوشش در راه صحيح زندگي كردن، گناهان گذشته را از بين می‌برد (قرآن كريم: ان الحسنات یذهبن السیئات؛ خوبی‌ها، زشتی‌ها را از بين می‌برد). بنابر اين شخصي كه با دستورات فوق، سلامت خود را باز يافته مانند ديگر افراد جامعه ادامه حيات می‌دهد و با حرمت و ارزشمندي زندگي می‌کند و هيچ مسلماني اجازه کوچک‌ترین جسارت به او را ندارد، زيرا او بازگشت به اصل خويش نموده و بر همه مسلمان‌ها واجب است براي او ارزش يك انسان كامل را قاءل باشند. اميد است با دستورات حيات بخش اسلام بتوانيم تولدي ديگر در حيات خود و ديگران بويژه افراد معتاد جامعه ايجاد نمائی‌ام. 2-5-6- نقش مذهب و سلامت معنوی در پیشگیری از اعتیاد مواد مخدر و اعتیاد به عنوان یک پدیده اجتماعی جوامع مختلف را با فرهنگ‌های مختلف تحت سیطره خود در آورده است. اعتیاد و سوء استفاده از مواد مخدر بیش از همه، قشر جوان و نیروی فعال جامعه را هدف خود قرار داده است. دین اسلام به دلیل ماهیت اجتماعی‌اش و دیدگاهی که نسبت به انسان و رشد و کمال او دارد، در بردارنده بسیاری از مولفه‌های جامعه‌شناختی است. بدین معنا که چون اساسا بر طبق آموزه‌های این دین لزوما راه کمال از میان بسترهای اجتماعی می‌گذرد، لذا طیف وسیعی از دستورات در جهت زندگی اجتماعی سمت و سو یافته است، در این صورت بجا نیست اگر متوقع باشیم که قرآن کریم بعنوان سر چشمه معارف اسلامی نسبت به آنچه امروز انحراف اجتماعی نامیده می‌شود فاقد دیدگاه باشد. به عکس، خطوط کلی و کلان آنرا به تصویر کشیده است. از آنجا که مذهب و باورهای مذهبی از جمله عوامل فرهنگی هستند که باید در ارتقای سلامت، درمان و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی مورد توجه بیشتر قرار گیرند، لذا آشنایی صحیح با مبانی دینی انسان را از مبدا سیر در اندیشه‌های نادرست و ابتلای به انحرافات باز می‌دارد. بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که جامعه ما در دوران گذار به سر می‌برد. یکی از نشانه‌های این دوران، بی‌هنجاری، نابسامانی، بی‌قانونی، افزایش جرم و جنایت و از همه مهم‌تر افزایش اعتیاد هست که روزانه بسیاری از ما آنرا لمس و یا مشاهده می‌کنیم. از آنجایی که یکی از مؤلفه‌های اصلی سرمایه در هر جامعه و محیط کاری نیروی انسانی سالم و پرتوان آنست، از این رو تمام پیشرفت‌های علمی مرهون تلاش افرادی است که در سلامتی کامل به سر می‌برند (جلیلیان، 1380). اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر از موانع عمده‌ی توسعه جوامع به شمار می‌رود و از خطرات عمده‌ای است که سلامتی نسل جوان را مورد تهاجم قرار می‌دهد. از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی تمامی کژ رفتاری‌ها و انحرافات بشر از نبود و یا ضعف اعتقاد مذهبی ریشه می‌گیرد و پایبندی به اصول مذهبی، بزرگ‌ترین عامل بازدارنده از انحراف‌های اجتماعی است. (محمدی و دادخواه،1380: 28) در این راستا، فقه زنده و جاویدان اسلام که بر پایه عقل ومنطق و اندیشه استوار است و یکی از پایه‌های استدلالی آن را ارزیابی مصالح و مفاسد تشکیل می‌دهد، اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای زیانبار و فساد انگیز را که کوچک‌ترین نفعی به حال مردم ندارد، حرام و غیر مشروع اعلام کرده است و مرتکب آن را علاوه بر مضرات فردی و جسمی که متحمل می‌گردد، مستوجب عذاب و عقاب معرفی می‌کند. تحریم اسلام بر اساس بینش خاص انسانی، اجتماعی و اخلاقی پایه‌گذاری شده است که در تفسیر و توجیه نظریه اسلام می‌توان افزود که فساد الکل و یا مواد تخدیری در مضرات جسمی و روانی و فردی آن خلاصه نمی‌گردد، بلکه ارتکاب و آلودگی به آن‌ها دارای عواقب وخیم اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی متعددی است که هر کدام به تنهایی می‌تواند علت تحریم و ممنوعیت به شمار آید. (عقیقی بخشایشی، 1357) می‌توان گفت افرادی که احساس کفایت اجتماعی و مذهبی در آن‌ها ضعیف است، برای فرار از اضطراب اجتماعی به مواد مخدر روی می‌آورند و آسیب پذیرند. از طرف دیگر اعتیاد با از بین بردن ارزش‌های اخلاقی، انسانی و مذهبی و دور کردن افراد از فطرت متعالی انسان، آن‌ها را مستعد پذیرش فرهنگ پوچ و مخرب می‌نماید. بنابراین نقش مذهب در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی به گونه‌ایست که بسیاری از نظریه پردازان بزرگ جهان مذهب را به عنوان یک عامل مستحکم در مقابل آسیب‌های اجتماعی تلقی نموده‌اند. (محمدی و دادخواه ،1380) مفهوم معنویت با حیات بخش‌ترین یا حیاتی‌ترین کیفیات زندگی سرو کاردارد. "spirit" لغت لاتینی است به معنای "نفس و معنویت،"spirituality"به معنی احساس ارتباط یا چیز پاکی است که فراتر از یک شخص و یا قدرت شناخته شده است. این واژه به معنای لطف نیز به کار رفته است که از جسم و یا سایر امور مادی‌تر و محسوس تر است. (راهرو خواجه و درگی، 1389) نقش سلامت معنوی در حل معضلات اجتماعی و فردی، به نحوی چشمگیر قابل ملاحظه است. در حقیقت افرادی که پایبند به مذهب و اعتقاداتی هستند که هر گونه اعمال منافی عفت و خلاف را نهی می‌کند، کمتر به اعمال ناروا و معضلات اجنماعی چون اعتیاد، شراب، قمار و دزدی روی می‌آورند. بررسی‌های متعدد ثابت کرده‌اند افرادی که نسبت به مواد مخدر نگرش‌ها و باورهای مثبت دارند، احتمال مصرف مواد و اعتیادشان بیش از کسانی است که نگرش‌های خنثی یا منفی دارند و این نگرش‌های مثبت در طول زمان و در طی زندگی فرد شکل می‌گیرند. بنابراین نگرش افراد نسبت به معتادان نقش مهمی در گرایش آن‌ها به مواد مخدر دارد و همچنین عوامل اجتماعی نظیر تقلید از افرادی که در شرایط اجتماعی بالایی قرار دارند (محمدی و دادخواه، 1380). در این زمینه مکتب اسلام مملو از مفاهیم معنوی و اخلاقی است و با به کارگیری این مفاهیم علاوه بر بهبود وضعیت بیماران مصرف کننده مواد، می‌تواند در کاهش گرایش افراد به مصرف افیونی موثر باشد (راهرو خواجه و درگی، 1389).  در حقیقت تعهد دینی و معنویت، موجب فعال سازی مسئولیت شخص در زمینه اصول و باورهای مندرج در دین می‌شود، دین تعاملات اجتماعی را افزایش داده و حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع ارتقای سلامت فراهم می‌آورد. اسلام همه ابعاد و تمایلات روحی و جسمی انسان و نیز عوامل و امور مادی و معنوی مؤثر بر وجود او را که، چه بسا بشر از ادراک آن‌ها عاجز است و راهی برای شناخت و درک آن‌ها ندارد، مورد توجه قرار داده است و متناسب با آن مقررات ویژه‌ای وضع کرده است که در هیچ مکتب تربیتی چنین مقرراتی دیده می‌شود. (صانعی، 1387) شراب و اعتیاد باعث زایل شدن عقل و توانایی انسان در تفکر درست و ادراک صحیح می‌شود و خود این امر چراغ سبزی است برای سایر انحرافات، کسی که توانایی فکر کردن را از خود سلب نموده، ناخواسته خود را برای تن دادان به سایر درخواست‌های نفسانی آماده ساخته است. عقل و وجدان به عنوان حافظان انسان جهت جلوگیری از خروج از حدود انسانی و اجتماعی پیوسته در گفتگو با نفس هست. حال با تعطیل شدن  این دو محافظ آدمی چون اتومبیلی بی‌ترمز در سراشیبی سقوط می‌ماند که امکان نجات برای او متصور نیست. در مرحله‌ای فراتر، وابستگی طبیعی بدن انسان و احساس نیاز به مصرف مداوم این مواد، سرچشمه بسیاری از کج روی‌ها خواهد بود. آدمی که گرفتار مصرف مداوم می‌شود، ضمن اینکه هوش اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست می‌دهد، به دلیل وابستگی به این مواد قدرت کاری و ایفای نقش اجتماعی خود را نیز از دست می‌دهد از این رو ضمن انگل شدن در اجتماع به دلیل عدم توانمندی در رفع حوائج اقتصادی خود از جمله تهیه مواد، ناخواسته به سایر انحرافات اجتماعی مثل سرقت، عضویت در گروه‌های بزهکاری و ... روی خواهد آورد. (بزرگی، 1387) حل بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعات کنونی، به برآورده ساختن نیازمندی‌های فطری و درونی انسان بستگی دارد. بنابراین لازمست دانشمندان وارسته و پاک نهاد ویژگی‌های مادی و معنوی انسان را در نظر بگیرند و بر همین اساس امر تربیت و هدایت را سامان دهند. در این زمینه علم بهداشت روان نقش اساسی ایفا می‌کند. موضوع این علم روان انسان است به لحاظ سلامت افکار، رفتار و کردار و نایل آمدن به ارزش‌ها و تکامل مادی و معنوی که در خور یک انسان است. در پرتو سلامت و اعتدال روانی است که زندگی، لذت آور و مسرت بخش می‌شود و آرامش باطنی بوجود می‌آیدکه آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بی‌دریغ است (صانعی، 1387). در این زمینه سازمان بهداشت جهانی خاطر نشان می‌سازد که مبارزه با مواد مخدر که در حال حاضر انجام می‌گیرد، اقدام موفقی نیست چراکه ارزش‌های فردی نادیده گرفته می‌شود و اعتیاد را یک مشکل پزشکی می‌دانند که با درمان دارویی حل می‌شود. بررسی‌های انجام شده در جهان نشان می‌دهد که هیچ کشوری با این شیوه قادر به کنترل اعتیاد نبوده و اکثر محققان نظرشان بر این است که بهترین شیوه مبارزه با اعتیاد" کاهش تقاضای مصرف آن در جوامع" هست که سلامت روانی و مذهب در این زمینه نقش بسزایی دارد. بنابراین برای کاهش اعتیاد لازمست مردم ارزش‌های سازنده را یاد بگیرند (محمدی و دادخواه، 1380). خسارت و ضرر اعتیاد تنها متوجه خود فرد نیست بلکه چه بسا زندگی اعضای یک خانواده را فلج می‌سازد و مهم آنکه در سطح وسیع نظام زندگی یک اجتماع بزرگ را بر هم می‌زند و نقصی در سلسله اعصاب و پیکره اجتماع بوجود می‌آورد که زیان و خسارت آن جبران ناپذیر است و از آنجایی که اعتیاد، اغلب قربانیان خود را از میان نسل جوان برمی‌گزیند و استعدادها و قابلیت‌های آن‌ها را به انحطاط می‌کشاند و موجب از بین رفتن ارزش‌های معنوی و اخلاقی در یک جامعه می‌گردد که حدود و خسارت و زیان آن با ارزش‌های مادی قابل اندازه‌گیری نیست (عقیقی بخشایشی، 1357)، لذا مردم باید در بالا بردن و ارتقای سطح سلامت معنوی خود بکوشند تا بدین صورت از گرفتار آمدن در دام بلایا و معضلات اجتماعی در امان باشند. در حقیقت مواد مخدر شخصیت انسانی و فضائل اخلاقی و عزت نفس و سربلندی و افتخار را از فرد سلب می‌کند و بجای آن زبونی و ذلت و فرومایگی و بدبختی را می‌نشاند. از آنجایی که هر قشری نسبت به کلمه معتاد حساسیت نشان می‌دهد و او را طرد می‌کنند و حاضر به هیچ گونه مراوده‌ای با او نیستند، لذا کسی که به سطحی از سلامت فکری و معنوی رسیده خود را اسیر شهوت‌های نفسانی خود قرار نمی‌دهد، دوست دارد بین افراد اجتماع آزادانه زندگی کند و مورد پذیرش آن‌ها باشد. بطور خلاصه می‌توان گفت داشتن اعتقاد، پایبند بودن به ارزش‌های زندگی و درجستجوی معنی زندگانی بودن، از مفاهیم دیرآشنایی هستد که در زندگی صنعتی امروزی رنگ و بوی خود را از دست داده‌اند اما صرف نظر از تأثیری که این مفاهیم در زندگی شخصی فرد دارند، اثر سازنده آن‌ها در سلامت جسمی و روانی اهمیتی دوباره یافته است بطوری که امروزه ازاین برداشت‌ها به منظور بهره‌گیری بیشتر در درمان بیماران نیز استفاده می‌شود. (محمدی و دادخواه، 1380). نقش مذهب در پیشگیری از اعتیاد به گونه‌ای است که بسیاری از نظریه پردازان بزرگ جهان مثل فروید، یونگ، ویلیام جیمز و...مذهب را به عنوان عاملی مستحکم در مقابل آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد تلقی نموده‌اند. مهم‌ترین نقش مذهب، پیشگیری اولیه از اعتیاد است به این معنا که هر چه فرد از لحاظ اعتقادی در سطح مطلوب تری قرار گیرد، کمتر به دام اعتیاد گرفتار می‌شود زیرا بسیاری از دستورات دینی در کنترل اعتیاد مؤثر است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که داشتن اعتقاد مذهبی نقش مهمی در کاهش سوء مصرف مواد دارد. افرادی که اصول مذهبی را پذیرفته‌اند و به آن احساس پیوستگی می‌کنند، کمتر از افرادی که مذهبی نیستند مواد مخدر مصرف می‌کنند. صرف نظر از اینکه فرد به چه مذهبی گرایش دارد می‌توان گفت فردی که به طور منظم اعمال مذهبی انجام می‌دهد، احتمال کمتری دارد که مواد مصرف کند تا فردی که تمایل به انجام این اعمال ندارد. (محمدی و دادخواه،1380) بیشتر اهل صلاح و تقوی و اخلاق (نمازگزاران) و آن‌هایی که ندای وجدانشان را همیشه می‌شنوند، معتاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی نیستند و از هر آنچه که آن‌ها را از خودشان منصرف می‌کند، فرار می‌کنند و دلشان می‌خواهد خودشان باشند و در خودشان فکر کنند چون عالم درونشان از عالم بیرونشان واقعا سالم تر است. (مصدری، 1386). اصولا مذهب در سه سطح می‌تواند مصرف مواد را تحت تأثیر خود قرار دهد: اولین تأثیر مذهب شامل فعالیت‌های پیشگیرانه‌ای است که برای تحریم شروع مصرف مواد به کار گرفته می‌شود و می‌تواند در برگیرنده‌ی آموزش مستقیم مردم درباره منع مصرف مواد و همچنین هدفمند کردن زندگی باشد که در این صورت مصرف مواد عملی پسندیده نیست. دومین تأثیر مذهب مداخله در جلوگیری از گسترش اعتیاد در افرادی است که مصرف آزمایشی و گاه به گاه مواد را شروع کرده‌اند. به طور کلی مصرف مواد در انسان حالتی غیر عادی ایجاد می‌نماید، این حالات که عموما لذت بخش‌اند به صورت موقت و کاذب ایجاد می‌گردد. بروز همین حالات کیف و لذت بعد اولین مصرف که در بعضی موارد فقط به صورت کنجکاوی مبادرت به آن می‌گردد، باعث تداوم مصرف و اعتیاد می‌شود. (قربان حسینی، 1368). سومین تأثیر مذهب شامل برنامه‌هایی است که برای کمک به افراد معتاد به منظور ترک و همچنین پرهیز از عود مجدد در آن‌ها فراهم شده است. (قربانی، 1384) هدف عمده از اجرای برنامه‌های کاربردی پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر و روان گردان، تأمین حفظ سلامت افراد تشکیل دهنده جامعه و جلوگیری از زیان‌هایی است که ناشی از عرضه و سوء مصرف مواد مخدر و روانگردان است. نتیجه اجرای این برنامه‌ها، داشتن جامعه‌ای سالم خواهد بود. 2-5-7- عوامل تشدید کننده اعتیاد در زندگی روزمره در بسیاری از اوقات، انسان ممکن است دستخوش احساسات ناخوشایند شود و برای بیشتر مردم روبرو شدن با این حالت‌ها کار ساده‌ای نیست. بعضی از مردم برای رهایی از این احساسات ناخوشایند به مصرف الکل و مواد مخدر مبادرت می‌ورزند، از رویارویی با مشکلات پرهیز می‌کنند و حل نهایی مسائل و مشکلات خود را به تأخیر می‌اندازند که این خود موجب وخامت بیشتر اوضاع می‌شود (فرخاک، 1381) می‌توان گفت کسانی که احساس مذهبی در آن‌ها ضعیف است، برای فرار از اضطراب اجتماعی به اعتیاد روی می‌آورند و هدف خاصی در زندگی ندارند. در حالیکه صاحبنظران یکی از دلایل عمده اعتیاد را بی‌هدفی انسان می‌دانند، مذهب نقش مهمی در هدفمند نمودن زندگی انسان دارد. (محمدی و دادخواه، 1380) از علل شیفتگی به مصرف مواد مخدر و الکل در برخی جوانان، ریسک کردن و هیجان ناشی از آنست. در غیبت مهارت‌های لازم برای روبرو شدن با موقعیت‌های اجتماعی گوناگون، احتمال اینکه نوجوانان تحت تأثیر تبلیغات دوستانش مواد مصرف کند تا توانایی خود را افزایش دهد، بیشتر می‌شود. (فرخاک، 1381) مذهب به وسیله دور کردن فرد از گروه‌های منحرف، سبک ارزش‌های سازنده و مشارکت آنان در جامعه نقش خود را انجام می‌دهد. مضافا به اینکه اعتماد به نفس و نقش تبلیغات در رسانه‌های جمعی و تصویری که از یک فرد بالغ نشان می‌دهند، در تمایل نوجوانان به مصرف الکل و مواد مخدر نقش تعیین کننده‌ای دارد. جای تعجب نیست اگر برخی جوانان پذیرای خطر مصرف مواد مخدر شوند. در حقیقت می‌توان گفت گرایش به مصرف مواد مخدر حاکی از نوعی پریشان حالی است و یکی از ریشه‌های پریشان حالی غفلت از خداوند است. بر اساس آیات قرآن کریم تنها یاد و نام خداوند است که دل‌ها را آرامش می‌دهد و انسان را از پریشان حالی نجات می‌دهد. بنابراین کسانی که تقید مذهبی بیشتری دارند، در برابر ابتلای به مواد مخدر مقاوم تر هستند و به عبارت دیگر ضعف ارزش‌های مذهبی، افراد را برای ابتلای به مواد مخدر آسیب پذیرتر می‌کند (محمدی و دادخواه،1380). از طرفی دیگر سوء مصرف مواد با کاهش کنترل یا از دست دادن کنترل ارتباط دارد، یعنی فرد احساس می‌کند بر موقعیت کنترل ندارد و برای به دست آوردن کنترل بر موقعیت به مواد مخدر پناه. به علاوه این افراد مهارت‌های سازگاری را از دست می‌دهند و نومیدی و خشم زیادی را تجربه می‌کنند و آمادگی بیشتری برای استفاده از دارو جهت رفع مشکل خود دارند و یاد می‌گیرند که در موقعیت‌های مشابه از مواد مخدر استف اده کنند یا به عبارت دیگر نسبت به این موقعیت شرطی شده‌اند. در این راستا یکی از شیوه‌هایی که مذهب بوسیله آن مصرف مواد را کاهش می‌دهد، پرورش جنبه‌های بهداشت روانی است. مذهب به زندگی فرد جهت می‌دهد و از او به هنگام فشارهای روانی روزمره حمایت می‌کند. افرادی که به مذهب وابستگی پیدا می‌کنند، با افراد مذهبی به ارتباط متقابل می‌پردازند و در صورت مصرف مواد مخدر مورد سرزنش و طرد آنان قرار می‌گیرند. مذهب مردم را در فعالیت‌های متداول درگیر می‌سازد و شبکه اجتماعی را پدید می‌آورد که مصرف مواد در آن غیر قابل پذیرش است. (همان،32-31). 2-5-7-1- راهکارهای کاربردی تحکیم باورهای مذهبی در جوانان مانع از شکل گیری اختلال‌هایی چون سوء مصرف مواد، اختلالات سلوک و ... خواهد گردید. اما شرط کار، هدایت به وسیله پدر و مادری است که نه تنها خود معتقد باشند، بلکه از پشتوانه علمی و مذهبی کاملی نیز برخوردار باشند. تقویت نگرش‌های منفی یا تغییر نگرش‌ها از منفی به مثبت آسان‌تر از تغییر نگرش‌های مثبت به منفی است. به عنوان مثال طبق مطالعات انجام شده افرادی که سیگار نمی‌کشند بیش ازکسانی که سیگار می‌کشند به اطلاعاتی که در مورد مضرات سیگار داده می‌شود، توجه می‌کنند و پژهشهای مختلف در جهان نشان داده است که یکی از عوامل محافظت کننده در مقابل سوء مصرف مواد، داشتن اعتقاد و باور راسخ دینی و مذهبی است که نقش مهمی در ایجاد نگرش منفی نسبت به سوء مصرف الکل و سیگار و مواد مخدر دارد. بنابراین رواج و پرورش ارزش‌های دینی نزد کودکان و نوجوانان، در پیشگیری از اعتیاد اهمیت بسزایی دارد. (محمدی و دادخواه،1380). فقر ارتباطات ممکن است منجر به سوء مصرف مواد مخدر شود، بنابراین برای بازسازی، مهارت‌های ارتباطی یک راهبرد مؤثر در پیشگیری از این پدیده هست. مشارکت در فعالیت‌های مذهبی زمان کمی را برای تجربه مواد در فرد باقی می‌گذارد. همچنین یک شبکه حمایتی فراهم می‌سازد که فرد را از موقعیت‌هایی که فرصت استفاده از مواد را پیش می‌آورد، جدا می ‌سازد. اسلام همیشه انسان‌ها را به سعی و کوشش و تلاش و سازندگی دعوت می‌کند چون سعی و کوشش امری طبیعی است که از خود طبیعت سرچشمه و الهام می‌گیرد، طبیعتی است که اساس آن بر تحرک و فعالیت پایه گذاری شده است ولی لهو و لعب و اعتیاد، نیروهای فعال اجتماع را عاطل و باطل و فلج می‌سازد و از کار و فعالیت و سازندگی باز می‌دارد (عقیقی بخشایشی، 1357). در این راستا تعهد نسبت به مذهب و اهداف آن، به زندگی فرد معنی می‌دهد که در این صورت مصرف مواد دیگر جذابیتی ندارد و از آنجایی که سیستم اعتقادی اکثر مذاهب مخالف با مصرف مواد است، آموزش‌های آنان تقویت کننده عقاید منفی در برابر مصرف مواد است. (محمدی و دادخواه، 1380). از آنجا که مذهب و سلامت معنوی، حافظ شخصیت و کرامت انسانی است و مواد مخدر شخصیت انسانی و فضائل اخلاقی و عزت نفس را از فرد سلب می‌کند و به جای آن زبونی و ذلت را به فرد می‌دهد، لذا مردم باید در بالا بردن و ارتقای سطح سلامت معنوی خود بکوشند تا از این طریق از گرفتار آمدن در دام معضلات اجتماعی مخصوصا اعتیاد رهایی یابند. امروزه یکی از مشکلات جوامع بشری مشکل اعتیاد و مواد مخدر هست که در کمین افراد جامعه خصوصا جوانان و نوجوانان است. همانطور که می‌دانیم پیشگیری بهتر از درمان است چراکه اگر پیشگیری به موقع و مناسب انجام گیرد، دیگر نیازی به درمان نیست لذا رویکردهای پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر در میان جوانان بایستی در سنین نوجوانی و جوانی به عنوان آسیب پذیرترین گروه خطر متمرکز گردد. اختصاص مبحثی تحت عنوان دیدگاه اسلام در مورد ضررهای مصرف الکل و مواد مخدر با استفاده از آیات و روایات و احادیث ائمه در کتاب‌های دینی و معارف تمام مقاطع تحصیلی برای نهادینه شدن نگرش‌های ضد مصرف مواد ضروری است. پیشگیری از اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر نه تنها بسیاری از هزینه‌های مادی و معنوی مبارزه با قاچاق و مصرف مواد مخدر را کاهش می‌دهد، بلکه به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آسیب‌ها و معضلات فردی و اجتماعی که زاییده اعتیاد هستند، جلوگیری می‌کند. پیشینه تحقیق با نگاهی به مطالعات قبلی صورت گرفته هر چند نمی‌توان پژوهشی را پیدا نمود که به سنجش کارایی و اثربخشی شناخت درمانی بر نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد مخدر پرداخته باشد، با این حال می‌توان به برخی مطالعات نسبتاً مشابه داخلی و خارجی اشاره نمود، که در این بخش به مرور کوتاه و نتایج بدست آمده از این پژوهش‌ها پرداخته می‌شود. 2-5-1- مطالعات داخلی سهرابی و همکاران (1393) در پژوهشی که به مقایسه نگرش‌های ناکارآمد در افراد وابسته به مواد و افراد عادی، پرداختند، نشان دادند بین افراد وابسته به مواد و افراد عادی در نگرش‌های ناکارآمد از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. طرحواره‌های ناسازگار و نگرش‌های ناکارآمد از جمله عوامل تعیین کننده در گرایش افراد به سوء مصرف مواد است. دستجانی فراهانی و همکاران (1392) در تحقیقی تحت عنوان «اثربخشی گروه‌درمانی شناختی- رفتاری بر باورهای غیرمنطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به آمفتامین» به این نتیجه رسیدند که گروه درمانی شناختی رفتاری در تغییر باورهای غیرمنطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به آمفتامین مؤثر است باورهای غیرمنطقی در بیماران وابسته به مواد ناشی از شرمساری، احساس گناه، انتظارات بیش از حد از خود، ناتوانی در ابراز همدلی، عدم احساس مسئولیت است، کمال‌گرایی به عنوان یکی از باورهای غیرمنطقی است از اینکه همیشه بر وفق مراد باشد. زمانی که فرد انتظار دارد همه چیز بر وفق مرادش باشد و یا کوچک‌ترین مانعی مواجهه شود تحریک‌پذیر و آشفته می‌شود و شیوه‌های دیگر رسیدن به هدف را نادیده می‌گیرد، در چنین شرایطی فرد برای مقابله با مشکل و کاهش تنش به سومصرف مواد اقدام می‌کند. سترگ و همکاران (1392) در پژوهش خود تحت عنوان «اثربخشی درمان فراشناختی بر عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در بيماران وابسته به مواد صنعتی» با هدف اثر بخشی درمان فراشناخت بر عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در بيماران وابسته به مواد صنعتی بود. روش: پژوهش از نوع شبه‌آزمايشی با پيش‌آزمون-پس‌آزمون و پيگيری دو ماهه همراه با گروه آزمايش و گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از تمامی افراد وابسته به مواد صنعتی که به مراکز درمانی ترک اعتياد در سطح شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. از جامعه آماری 30 نفر به روش نمونه‌گيری در دسترس از سه مرکز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمايش (15 نفر وابسته به کراک هرويين و 15 نفر وابسته به شيشه) و يک گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه‌های آزمايش 8 جلسه درمان گروهی فراشناخت دريافت کردند. يافته‌ها: نتايج نشان داد که درمان فراشناختی در اصلاح عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در هر دو گروه وابسته به مواد کراک هرويين و شيشه تأثير معناداری داشته است. همچنين، اثربخشی اين درمان در پيگيری دو ماهه از ثبات برخوردار بود. نتيجه‌گيری: فراشناخت متغيری ميانجی و مهم در پيشگيری، کنترل و درمان وابستگی به مواد صنعتی نوين است بیرامی و همکاران (1392) در پژوهشی با عنوان «اثربخشی حضور ذهن درمانی شناختی در کاهش اضطراب اجتماعی و نگرش‌های ناکارآمد» نشان دادند، بین میانگین نمره‌های پس آزمون گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در نگرش‌های ناکارامد وجود داشت. به طوری که فرایند 8 جلسه‌ای آموزش، سبب کاهش نگرش‌های ناکارآمد و اضطراب اجتماعی گروه مورد مطالعه شده بود. و ذهن درمانی شناختی می‌تواند باعث افزایش سلامت روانشناختی افراد مورد مطالعه شود. خاکپور و مهرآفرید (1391) در پژوهشی تحت عنوان «تأثیر مداخله شناختی - رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی در زندانیان» با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی - رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی در زندانیان جوان انجام شد. این پژوهش از نوع آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری و گروه کنترل بود. مداخله گروهی، طی 12 جلسه اجرا شد. ابزارها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، مقیاس نگرش‌های ناکارآمد (DAS) و مقیاس ناامیدی بک (BHS) و مقیاس سنجش افکار خودکشی بک(BSSI) بود. برای تحلیل داده‌ها، از تحلیل واریانس به شیوه اندازه‌گیری‌های مکرر و به منظور مقایسه میانگین‌های سه متغیر در گروه آزمایش، از آزمون تعقیبیLSD در زمان‌های سه‌گانه (پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری) استفاده شد. اثر تعاملی عامل زمان آزمون و گروه به طور جداگانه بر هرکدام از متغیرهای وابسته، معنادار بود. همچنین، اثر عامل گروه و اثر زمان آزمون به طور جداگانه بر هرکدام از متغیرهای وابسته معنادار بود. بنابراین، می‌توان گفت که مداخله شناختی - رفتاری گروهی، بر کاهش میزان نگرش‌های ناکارآمد، کاهش ناامیدی و کاهش افکار خودکشی اثربخش بوده است. تفاوت میانگین پیش آزمون و پس آزمون در اندازه گیری هر سه متغیر وابسته معنادار بود. از طرفی، تفاوت میانگین پس آزمون و آزمون پیگیری در هیچ کدام از متغیرهای وابسته معنادار نبود، ولی تفاوت میانگین پیش آزمون و پیگیری در هر سه متغیر وابسته معنادار بود. یافته‌های پژوهش حاضر مبنی بر اثربخشی مداخله شناختی - رفتاری گروهی با پژوهش‌های بسیاری هماهنگ بود. نتایج نشانگر پایداری اثر مداخله در اندازه متغیرهای وابسته بود. نتایج پژوهش نشان می‌دهد مداخله شناختی- رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی مؤثر است. قربانی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان «مقايسه اثربخشي گروه درماني شناختي - رفتاري و درمان نگه دارنده با متادون در تغيير باورهاي مرتبط با مواد و پيشگيري از عود» نشان دادند که درمان شناختي - رفتاري با ايجاد تغيير در متغيرهاي شناختي ميانجي مصرف مواد مانند باورهاي مرتبط با مواد خطر بازگشت به مصرف مواد را کاهش مي‌دهد. محمدخانی و همکاران (1390) در پژوهش خود با عنوان «مدل روابط علّی هیجان منفی، باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز و تنظیم هیجان با بازگشت به مصرف مواد» با هدف بررسی روابط مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای شناختی باورهای بنیادی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز، هیجان منفی و توانایی تنظیم هیجان با برگشت به مصرف مواد در قالب یک مدل علّی انجام شد. 300 نفر از معـتادان خود مـعرف به مراکز درمان اعـتیاد شهرستان جـهرم از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از مقیاس‌های نگرش ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد، پرسشنامه افسردگی- اضطراب- استرس، پرسشنامه‌ی عقاید وسوسه انگیز و خرده مقیاس تنظیم هیجان پرسشنامه هوش هیجانی‌شان مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که مدل فرضی بازگشت به مصرف مواد از برازش مناسبی برخوردار است و واریانس معناداری از بازگشت به مصرف مواد را تبیین می‌کند. بر اساس این مدل، مجموعه‌ای از متغیرهای شناختی شامل باورهای مرکزی، عقاید مرتبط با مواد و عقاید وسوسه انگیز و راهـبردهای تنـظیم هیجان در رابطه‌ی بین هیجان‌های منفی و بازگشت بـه مـصرف مواد میانجی‌گری می‌کنند. استفاده از تکنیک‌های شناختی رفتاری برای شناسایی و تغییر باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد و آموزش راهبردهای انطباقی مقابله با وسوسه و تنظیم هیجان، باید بخش مهم برنامه‌ی درمان سوء مصرف مواد باشد. صالح‌زاده و همکاران (1390) در پژوهش خود با عنوان «اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر نگرش‌های ناکارآمد» که با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری در اصلاح نگرش‌های ناکارآمد بيماران صورت گرفت، که جامعه 20 نفری مورد نظر به تصادف در دو گروه آزمايش (10 نفر) و گواه (10نفر) قرار داده. درمان شناختی رفتاری طی 8 جلسه هفتگی با تاکيد بر بازسازی شناختی، اصلاح تحريفات شناختی و آموزش تکنيک‌های رفتاری برای گروه آزمايش به کار گرفته شد. مقياس نگرش‌های ناکارآمد به عنوان پيش آزمون، پس آزمون و در مرحله پيگيری برای هر دو گروه به کار برده شد. نتايج تحليل‌ها نشان داد که ميانگين نمرات مقياس نگرش‌های ناکارآمد در گروه آزمايش در مقايسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پيگيری کاهش معناداری داشته است. نتيجه‌گيری: درمان شناختی رفتاری در اصلاح نگرش‌های ناکارآمد بيماران کارايی قابل ملاحظه‌ای می‌باشد. حاجیعلیزاده و همکاران (1388) در پژوهشی با عنوان «نقش متغيرهاي شناختي، ابعاد فراشناختي و هيجانات در رفتار سوءمصرف مواد» که از نوع طرح شاهدي مورد و با هدف بررسي نقش متغيرهاي شناختي، ابعاد فراشناختي و هيجانات در رفتار سوء مصرف مواد مراجعان مراکز درمان سوء مصرف مواد (در شهر بندرعباس) و مقايسه آن با گروه عادي بود. نشان دادند که دو بعد فراشناخت (باورهاي مربوط به اطمينان شناختي و کنترل ناپذير بودن افکار) با مصرف مواد رابطه معنادار دارند. همچنين، سوء مصرف کنندگان مواد، اضطراب، افسردگي و استرس بيشتري را تجربه کرده و از نظر شناختي نيز درصد بيشتري از آنها (در مقايسه با گروه شاهد) نگرش‌هاي ناکارآمد را نشان دادند. همچنين، همبستگي معنادار بين 4 بعد از ابعاد فراشناخت (اعتمادشناختي، خودآگاهي شناختي، باورهاي مثبت و باورهاي مربوط به کنترل ناپذيري افکار) با پيآمدهاي روان شناختي (استرس، اضطراب و افسردگي) مشاهده شد. از ديدگاه فراشناختي، سوء مصرف مواد يک روش مؤثر براي تعديل سريع رويدادهاي شناختي مانند احساسات، افکار يا خاطرات است. بنابراين، اين احتمال وجود دارد که رابطه بين هيجان و سوء مصرف مواد به وسيله فراشناخت ميانجي گري شود. اين نتايج مي‌تواند حاکي از نقش مهم نظريه فراشناخت در فهم و درمان سوء مصرف مواد باشد. لطفی کاشانی (1387) در پژوهشی با عنوان «تأثیر مشاوره‌ی گروهی مبتنی بر رویکرد رفتاری - شناختی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد» به این نتیجه رسید که: مقایسه‌ی نمرات نگرش‌های ناکارآمد اعضای گروه به شیوه‌ی اندازه گیری مکرر و پیگیری میزان نگرش‌های ناکارآمد اعضا دو ماه بعد از اتمام درمان نشان دهنده‌ی تأثیر گروه درمانی رفتاری- شناختی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد است. کاویانی و همکاران (1387) در پژوهشی با عنوان «اثر کاهنده شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افکار خودآیندی نگرش‌های ناکارآمد» که با هدف بررسی تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی، نگرش ناکارامد و افکار خودکار منفی بود. روش نیمه آزمایشی آزمون- آزمون مجدد در دو گروه آزمایشی و کنترل با کاربرد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای گروه آزمایشی به کار گرفته شد. گروه آزمایشی در معرض 8 جلسه آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی که هفته‌ای 1 بار به مدت 1. 5-2 ساعت برگزار می‌شد، قرار گرفتند. در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه‌های افسردگی بک، افکار خودآیند و نگرش ناکارآمد توسط آزمودنی‌های هر دو گروه تکمیل شد. یافته‌ها نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، افسردگی، افکار خودآیند منفی و نگرش ناکارآمد دانشجویان را کاهش می‌دهد. دلایل تأثیرگذاری این روش درمانی به لحاظ نظری مورد بحث قرار می‌گیرد. با توجه به تأثیرات آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی توصیه به کارگیری گسترده این روش می‌شود. حاجی علیزاده و همکاران (1387) در پژوهشی تحت عنوان «مقايسه نگرش‌های نا کارآمد در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد عادی و پيامدهای روانشناختی آن» با هدف بررسی نقش تحريفات شناختی و پيامدهای روانشناختی آن، در رفتار سوء‌مصرف مواد افراد مراجعه کننده به مراکز درمانی سوءمصرف مواد شهر بندرعباس و مقايسه آن با گروه عادی انجام شد. در این پژوهش مورد – شاهدی يکصد نفر از افراد سوءمصرف کننده مواد، با يکصد نفر افراد عادی که با روش نمونه‌گيری در دسترس انتخاب و از نظر برخی متغيرهای جمعيت شناختی با يکديگر تقريباً همتا شده بود مقايسه شدند. يافته‌ها نشان داد، افراد سوءمصرف کننده مواد، اضطراب، افسردگی و استرس بيشتری را تجربه کرده و از نظر شناختی نيز درصد بيشتری از آنها در مقايسه با گروه گواه، نگرش‌های ناکارآمد را نشان دادند. در مجموع نتايج نشان داد که نگرش‌های ناکارآمد می‌تواند به عنوان يک عامل آسيب‌پذير، احتمال گرايش به سوء مصرف مواد را افزايش دهد و در نتيجه شناخت درمانی برای اين افراد مؤثر به نظر می‌رسد. دباغی و همکاران (1386) در پژوهش خود تحت عنوان «اثربخشي شناخت درماني گروهي بر پايه تفکر نظاره‌اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي در پيش گيري از عود مصرف مواد افيوني» نشان داد که که هر دو روش شناخت درماني مبتني بر تفکر نظاره‌اي و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي و رفتاردرماني شناختي در کاهش ميزان عود (01/0> P)، افزايش اطاعت درماني، مدت باقي ماندن در درمان (0001/0> P)، کاهش مصرف مواد افيوني، علايم جسماني، اضطراب، بهبود کارکرد اجتماعي، وضعيت سلامتي و افزايش تأثير معنويت بر رفتار از نالترکسون مؤثرتر است. روش شناخت درماني بر پايه تفکر نظاره‌اي و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي از نظر کاهش ميزان عود، افزايش ميزان اطاعت درماني، کارکرد اجتماعي، کاهش مصرف مواد و بهبود سلامتي و معنويت از رفتاردرماني شناختي مؤثرتر بود (01/0> P). به نظر مي‌رسد به کارگيري شناخت درماني مبتني بر تفکر نظاره‌اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي به شکل چشم گيري اثربخشي درمان دارويي و رفتاردرماني شناختي را در پيشگيري از عود مواد افيوني افزايش مي‌دهد. جمعه‌پور (1382) در پژوهش خود با عنوان «بررسی کارآیی و اثربخشی شناخت‌درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد» که با هدف بررسی کارایی و اثربخشی شناخت‌درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد طراحی شده است. در این پژوهش تجربی تک موردی که طرح‌ها در هر زمان تنها یک آزمودنی واحد مورد مطالعه قرار گرفت، و از میان طرح‌های تک موردی در این پژوهش از طرح چند خط پایه‌ای استفاده شد. نمونه‌گیری با استفاده از روش مبتنی بر هدف انجام گرفت یعنی از بیمارانی که جهت ترک اعتیاد در کلینیک تشکیل پرونده می‌دادند و از سوی روانپزشک مرکز، تشخیص وابستگی به مواد برای آنها گذاشته می‌شد با استفاده از مصاحبه غربال سه نفر بعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد و همچنین افسردگی، اضطراب و استرس افراد وابسته به مواد مخدر کارا و اثربخش بوده و از معناداری بالینی نیز برخوردار می‌باشد. در مجموع با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان نتیجه گرفت، از آنجایی که نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد نه تنها در عود مجدد اعتیاد، بلکه در گرایش و تداوم مصرف مواد مخدر و همچنین تداوم آشفتگی‌های روانشناختی معتادین مؤثر است. 2-5-1- مطالعات خارجی ژوان و همکاران (2002) در پژوهشی نیمه تجربی (آزمایشی) با عنوان اثربخشی آگاهی فراشناختی بر پیشگیری از افکار (باورهای) نا امیدانه و منفی در افراد دچار عود سوء مصرف نشان دادند که آموزش‌ها مبتنی بر درمان شناختی، آگاهی فراشناختی را بهبود بخشیده و از عود افسردگی جلوگیری نموده، همچنین نتایج پس آزمون نشان داد که آموزش درمان شناختی می‌تواند به کاهش افکار منفی و تغییر باورها به سمت باورهای مثبت عمل نماید. کسلر و همکاران (2003) پژوهشی را تحت عنوان بررسي کارآيي و اثربخشي شناخت درماني در درمان و جلوگيري از عود و بازگشت افسردگی انجام دادند. اين پژوهش نشان داد که شناخت درماني در درمان و جلوگيري از عود و بازگشت افسردگی مؤثر بوده است. ‌هایس و همکاران (2003) تحقیقی را تحت عنوان «مقايسه سه شيوه دارو درماني، شناخت درماني و رفتاردرماني در كاهش تمایل نوجوانان به مصرف مواد» انجام دادند. نتايج نشان داد كه بين ميانگين نمرات پس‌آزمون تمایل به مصرف مواد چهار گروه دارو درماني، شناخت درماني، رفتاردرماني و گواه تفاوت معناداري وجود دارد. بين ميانگين نمرات تمایل به مصرف مواد پس‌آزمون هر يك از گروه‎ها با گروه گواه تفاوت معناداري وجود داشت. ميزان تاثير دارودرماني 17 درصد، شناخت درماني 52 درصد و رفتاردرماني 13 درصد بود و در نهايت يافته‎هاي پژوهش بيانگر تاثير دارو درماني، شناخت درماني و رفتار درماني در كاهش تمایل به مصرف مواد نوجوانان بوده است. اسكلمن (2004) 231 دانشجوي دانشگاه پنسيلوانيا را به طور تصادفي به دو گروه آزمايشي و شاهد تقسيم كرد و با هدف پيشگيري از نگرش‌هاي ناكارآمد و افسردگي آن‌ها را تحت آموزش درمان شناختی مبتنی بر آگاهی قرار داد. پس از يك دوره يك‌ساله پيگيري، شركت كنندگان در دورة آموزشي نسبت به گروه شاهد به طور معناداري افسردگي و نگرش‌هاي ناكارآمد كمتري داشتند. توناتو (2008) در تحقیقی بدین نتیجه رسید که گروه سوء مصرف‌کننده مواد نسبت به گروه نمرات بالاتری در مقیاس نگرش‌های ناکارآمد و باورهای غیرمنطقی داشتند و در نتیجه انجام شناخت درمانی را بر این بیماران ضروری دانستند. كارولو همكاران (2009) در پژوهش خود که به اثربخشی شناخت درمانی بر درمان اعتیاد، به این نتیجه رسید که این رویکرد درمانی اثر مثبت حود را بر روی گروه مورد مطالعه بر جای گذاشته و نقطه عطف اثربخشي اين رويكرد از آن روست كه درمانگر به مراجع كمك مي‌كند تا افكاري را كه برانگيزنده نگرش مثبت به مواد مخدر است، بازشناسد و افكار غيرمنطقي و باورهاي غلط را تغيير دهد. تارگینتون، كينگدان، راتود، ويلكاك، برابان و همكاران (2009) در یک مطالعه اثربخشي درمان شناختي رفتاري بر وضعيت سلامت روان شناختي و افکار ناخوشایند را در افراد وابسته به الكل مورد بررسي قرار دادند كه بدين منظور 73 بيمار به صورت تصادفي به دو گروه درمان شناختي رفتاري بدون داروي نالتروكسون و درمان شناختي رفتاري همراه با نالتركسون اختصاص داده شدند. نتايج پژوهش نشان داد، بيماراني كه برنامة درمان شناختي رفتاري را به اتمام رسانده بودند، بهبود معني داري در وضعيت سلامت و بهزيستي روان شناختي داشته و کاهش افکار منفی و ناخوشایند خود نشان دادند. بولمايجر و همكاران (2010) در مطالعه خود نشان دادند که یکی از مهم‌ترین جنبه‌هاي شناخت درمانی در گروه معتادان خود درمانجو، اين است كه اين گروه از افراد ياد مي‌گيرند با هيجان‌ها و افكار منفي مقابله نموده، حوادث ذهني را به صورت مثبت تجربه كنند. تاکویا شینجو و همکاران (2015) در مطالعهای که اوایل سال نو میلادی 2015 بر روی گروهی از خانواده‌هایی که یکی یا بیشتر از اعضای آنها درگیر با مساله اعتیاد بود، در بخشی از یافتههایشان نشان دادند که نگرش‌های بعضا سهلگیرانه و درک کلی در سطح پایین، در رابطه با عوارض مواد مخدر با درگیر شدن فرد و در دام اعتیاد افتادن وی همبستگی دارد، همچنین نگرش عمومی نسبت به مواد مخدر با انتخاب اولویت مصرف ماده مخدر دارای ارتباط معنادار بود. منابع و مآخذ - اريكسون، ريتال و همکاران، زمينه روانشناسي مترجم، محمد تقي براهني. - افروز، احمد (1371). بررسی رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با سازگاری اجتماعی دانش آموزان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس. - آذر، عادل، ومنصور مومني (1385). آمار وکاربرد آن؛ ج 2، تهران, انتشارات سمت. - بهرامي احسان (1389). رابطه بين جهت گيري مذهبي، اضطراب و حرمت خود. مجله روانشناسي، سال ششم، شماره 24. - بهرامي احسان، تنهايي فرد (1389). رابطه بين ابعاد جهت گيري مذهبي با سلامت رواني و اختلال‌هاي روانشناختي. روانشناسان. ايراني،؛ سال دوم، شماره 5، صفحات 35 تا 42. - بيابانگرد اسماعيل (1373). روش‌های افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان، انتشارات انجمن اولياء و مربيان تهران. - پرويز عسگري و همكاران (1389). «تاثير آموزش شیوه‌های تربيتي سيره عملي پيامبر اكرم (ص) بر تفكر دينداري، اعتقادات و باورهاي مذهبي و سلامت روان دانش آموزان دوره متوسطه) دانش و پژوهش در روانش شناسي كاربردي، ش 40 (11)، ص 16. - جان بزرگي (1388). بررسي اثر بخشي روان درمانگري كوتاه مدت با و بدون جهت گيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي. پايان نامه دكتري،. تهران، دانشگاه تربيت مدرس. - جليليان، «تاثير آموزش فرهنگ دينداري بر ميزان افسردگي» فصلنامه حيات، سال دهم، ش 23، 1380، ص 56-49. - جيمز ويليام (1367). دين و روان، ترجمه مهدي قائمي، ج 2، قم: نشر دارالفكر - خوانين زاده، اژه‌اي، مظاهري (1387). مقايسه سبك دلبستگي دانشجويان داراي جهت گيري مذهبي دروني و بيروني. مجله روانشناسي، سال نهم، شماره 3. - رمضاني، ولي ا (1388). بررسي رابطة جهت گيري ديني (دروني و بروني) با سلامت روان مردان و زنان 25 تا 55 سالة زرتشتي، مسيحي و مسلمان در شهر تهران، پايان نامة كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت معلم. - سرمد، مرتضی و دیگران (1388). «روش‌های پژوهش در علوم رفتاری»، تهران، نشر آگاه. - سيف نراقي، مريم، نادري، عزت الله (1375)، روش‌های تحقيق و چگونگي ارزيابي آن در علوم انساني، تهران انتشارات ارسباران. ـ صانعي، (1382). اندازه گيري اعتقادات و نگرش مذهبي دانشجويان دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران. - صفورايي و پاريزي (1386). «بررسي ارتباط سلامت روان با مذهب دروني و بيروني در شهر کاشان»، فصلنامه علمي- پژوهشي روانشاسي دانشگاه تبريز، سال سوم، شماره دهم، ص 65-88. ـ عقيقي بخشايشي (1357). رابطه التزام عملي به اعتقادات مذهبي با سلامت رواني و هويت يابي دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان، مقاله ارائه شده در همايش ملي روان شناسي و كاربرد آن در جامعه. - قربان حسيني (1368). روان شناسي دين، يك روي آورد علمي چند تباري، فصلنامة قبسات، سال. سوم، شماره 2 و 3. ـ كرمي و همكاران، «رابطه بين ابعاد مختلف دينداري و سلامت عمومي در دانشجويان دانشگاه اصفهان»، پژوهش‌هاي تربيتي و روان‌شناختي، ش 2، سال دوم، 1385، صفحه 1-22. - گنجی و محمودیان (1382). تاثير ارایه خدمات مددكاري در كاهش نيازهاي بهداشتي، درماني سالمندان، مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي قزوين، دوره 7، شماره 4؛ صفحه 56 تا صفحه 61. - نوری،نجیب الله؛ جان بزرگی،مسعود (1392). رابطه ی خوش بینی از دیدگاه اسلام با افکار اضطرابی و افکار فراشناختی نگرانی (فرانگرانی)، مجله: روانشناسی و دین» سال ششم - شماره 24 [علمی-پژوهشی] (19 صفحه - از 66 تا 84) -فرهنگستان علوم پزشكي جمهوري اسلامي ايران (1389). جستاري در سلامت معنوي، تهران، چاپ اول.. مطهري، مرتضي. یادداشت‌ها، تهران، صدرا، جلد 2 ص 11. -قریشی راد،فخرالسادات (1392). بررسی ویژگی های روانسنجی، مجله: روانشناسی بالینی» شماره 20 [علمی-پژوهشی/ISC] (14 صفحه - از 85 تا 98). قريشي راد، (1381). «بررسي ساخت شخصيت در جهت‌گيري مذهبي دانشجويان»، مجله روان‌شناسي، ش 14، صفحه 185-204. -لهسایی زاده،عبدالعلی؛ آذرگون،زهره؛ مرادی،گلمراد(1385). بررسی جهت گیری مذهبی و سلامت روانی مهاجران بر اساس مدل آلپورت وراس: نمونه مورد مطالعه قصر شیرین، مجله: علوم اجتماعی (دانشگاه فردوسی مشهد)» شماره 8 [علمی-پژوهشی] (21 صفحه - از 149 تا 169) مژگان عباسی، اعظم گیوری، حمید حقانی، مرحمت فراهانی نیا(1384). سلامت معنوی دانشجویان پرستاری و دیثدگاه آنان در مورد معنویت و مراقبت معنوی از بیماران، فصلنامه پرستاری ایران، دوره هیجدیم شماره 44. -Allport G, editor)2010(. The person in psychology. Boston, Beacon Press,. -Berammer LM, Abrego P, Shostrom EL, editors )2013( . Therapeutic counseling and psychotherapy.6th edition.PrenticeHall. - Wulff DM, editor)1997(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc. -Donahue, M.J. (1985); Intrinsic and Extrinsic religiousness: Peview and meta analysis. Journal of psychology and social psychology, 48. -Sharf, R. S (1996); Theories of psychotherapy and counseling: Concepts and cases; Brooks/col. Pob. -Schaefer CA, Gorsuch RL )2012(. Psychological adjustment and religiousness. Journal for the Scientific Study of Religion;3(4):448-61. -Levin JS, editor)2011(. Religion in aging and health.Theoretical foundations and methodological frontiers.ASAGE, Pub.Inc; -Neelman J, Halpern D, Leon D, Lewis G )2012(. Tolerance of suicide, religion and suicide rates: an ecological andindividual study in western countries. Psychol Med;27(5):165-71. -Payne IR, Bergin AE, Bielmea KA, Jenkins PH)2013(. Review of religion and mental health: prevention and theenhancement of psychosocial functioning. Prevention in Human Service 9:11-40. -Wulff DM, editor.)2011(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نارافایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید