صفحه محصول - کالبد شکافی تحولات سوریه

کالبد شکافی تحولات سوریه (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده حقوق و علوم سیاسی رشته مطالعات منطقه ای( گرایش خاورمیانه و شمال آفریقا ) عنوان: نگارش: سید علی نجات تقدیم به او که شوق دانستن را در وجودم نهاد و تقدیم به کسانی که عاشقانه روشنی وجودشان، چراغ هدایتم شد پدر، مادر و خانواده ام. تقدیر و تشکر خدای من! با نعمتت مرا آغاز کردی، بیش از آنکه چیزی به یاد آمدنی باشم. ستایش یگانه ای را که حضورش، همواره روح پویایی را در زندگانی ام می دمد و آوای هلهه در ستارگان را نوید می دهد. کالبد شکافی تحولات سوریه 3-1- ژئوپلیتیک سوریه ژئوپلیتیک از جمله اصطلاحات رایج در مباحث سیاسی است که کاربرد فراوان دارد، اما معانی و تعاریف متنوعی را در بر می گیرد. در ژئوپلیتیک که معانی لغوی آن سیاست زمین است، نقش عوامل محیط جغرافیایی در سیاست ملل بررسی می شود(حافظ نیا، 1390: 28). بنابراین تعریف، ژئوپلیتیک اموری نظیر ساختار و کارکرد قدرت، نزاع، همگرایی و واگرایی، حوزه نفوذ، رقابت، تصمیم گیری، بحران، کنترل سلطه و نفوذ، صلح و همکاری، منابع و محیط زیست، فضا، منافع ملی، قدرت ملی، امنیت و ثبات ملی، وحدت ملی، روابط فضایی، توسعه و رفاه، محلی گرایی و جهان گرایی و نظایر آن که به طور عمده مفاهیم کلی و پایدار هستند را در بر می گیرد(همان: 39-38). به عبارتی ژئوپلیتیک مفهومی ترکیبی است که در آن سه عنصر اصلی جغرافیا، قدرت و سیاست خصلتی ذاتی دارند. در واقع مسائل، موضوعات و پدیده‏های مورد توجه‏ ژئوپلیتیک به گونه‏ای با این سه عنصر ارتباط پیدا می‏نمایند. از این رو موضوع ژئوپلیتیک روابط متقابل بین سه عامل جغرافیا، قدرت و سیاست می باشد (حافظ نیا، ۱۳۷۹: ۸۴-۸۵). سوریه از جمله کشورهایی است که تقابل و کنش سه عامل جغرافیا، قدرت و سیاست، موجب شکل گیری نوعی رقابت منطقه ای و بین المللی برای تأثیرگذاری، کسب منافع و مدیریت بحران در این کشور شده است. در واقع به جرأت می توان گفت عامل اصلی صف بندی نیروهای خارجی در بحران سوریه، ژئوپلیتیک این کشور می باشد. ژئوپلیتیک این کشور باعث برانگیخته شدن حس رقابت میان قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای شده است. سوریه کشوری کوچک با مساحت۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر ۲2 میلیون نفر است. نزدیک ۷۴ درصد جمعیت سوریه به مسلمانان سنی تعلق دارد. طیف دیگری از مسلمانان این کشور را علوی‌ها، شیعیان دوازده امامی و اسماعیلیان با مجموع ۱3 درصد تشکیل می‌دهند. ۱۰ درصد جمعیت سوریه نیز مسیحی هستند و 3 در صد بقیه جمعیت شامل دروزیان و یزیدیان می شود. مسلمانان شیعه بیشتر در شهرهای دمشق، حلب و روستاهای اطراف حمص ساکن‌اند.89.3 درصد مردم سوریه عرب هستند و بزرگترین اقلیت قومی در این کشور را کردها با رقمی حدود ۶ درصد جمعیت تشکیل می‌دهند. تا قبل از شکل گیری بحران در سوریه، دست‌کم یک میلیون آواره عراقی و پانصد هزار فلسطینی نیز زندگی می‌کردند که همراه با کردها حدود 7.۹ درصد کل جمعیت را شامل می‌شوند. سوریه از شمال با ترکیه، از شرق با عراق، از غرب با لبنان و دریای مدیترانه و از جنوب با اردن و اسرائیل همسایه است. این کشور دارای ۱۴ استان است که شامل سویدا، دیرالزور، رقه، طرطوس، حما، لاذقیه، حمص، دومه، دمشق، حلب، قنیطره، ادلب، درعا و حسکه می‌شوند2012), cia). گر چه جمهوری عربی سوریه هفتاد و هفتمین کشور جهان از نظر وسعت محسوب می شود. اما از نظر جغرافیایی موقعیت حائز اهمیتی دارد. بسیاری از کارشناسان سیاسی سوریه را بزرگترین کشور کوچک جهان نامیده اند شاید به این دلیل که این کشور کوچک اهمیت فوق العاده ای در منطقه استراتژیک خاورمیانه دارد (کتاب سبز سوریه، 1387: 26-1). ژئوپلیتیک سوریه به شکلی است که جایگاه راهبردی به این کشور بخشیده است؛ زیرا قرار گرفتن سوریه در نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا گردیده و سوریه را در میان اروپای صنعتی و خاورمیانه قرار داده است(آجرلو،1390: 56). سوريه به دليل موقعيت جغرافيايي و استراتژيكي، يكي از مهم‌ترين كشورهاي خاورميانه محسوب مي شود كه توانسته است در چند دهه اخير نقش مهمي را در روند تحولات منطقه اي ايفا نمايد. در همین راستا هر تغییری در نظام این کشور، باعث تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه می شود. موقعیت جغرافیایی برای سوریه نیز نوعی ثروت محسوب می شود، زیرا این کشور، که در قلب خاورمیانه واقع شده است، از اهمیت استراتژیک ویژه ای برخوردار است. موقعیت خط مقدم سوریه در برابر اسرائیل، جایگاه ویژه ای به این کشور در جهان عرب داده است. این مرکزیت ژئوپلیتیکی سوریه را آن اندازه مهم می کرد که می توانست از فراسوی مرزها منابع و حمایت دیپلماتیک دریافت کند(هینه بوش ،1390 :271). در خصوص دلایل اهمیت سوریه از نظر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی به عوامل زیر می توان اشاره کرد: سوریه در نقطه ی اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا واقع شده و این جایگاهی استراتژیک به آن بخشیده است. قرار گرفتن سوریه در نقطه اتصال اروپای صنعتی و خاورمیانه نفت‌خیز و هم‌زیستی قوم‌ها و مذاهب مختلف در این کشور، موقعیتی بس ویژه به آن داده است. سوریه یک بازیگر ژئوپلتیک - محور است که سه عامل؛ واقع شدن در منطقه‌ی ‌استراتژیک خاورمیانه، قرار گرفتن بر کناره‌ی شرقی دریای مهم مدیترانه و برخورداری از 186 کیلومتر ساحل و همسایگی با فلسطین اشغالی، لبنان، ترکیه و عراق، به وضوح اهمیت ژئوپلتیکی و نقش راهبردی این کشور را در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی نمایان می‌سازد. سوریه تنها بازیگر عربی است که در میان کشورهای خاورمیانه و آفریقای عربی، نقش مستقلی را در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا می‌نماید. درگیری رژیم صهیونیستی با سوریه، محور اهمیت نظامی و استراتژیک این کشور در منطقه می‌باشد. نقش‌آفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق به‌عنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک سوریه ‌افزوده ‌است. این کشور می‌تواند از طریق بنادر «بانیاس» و «طرطوس» در ساحل مدیترانه، مسیر بسیار مهمی برای صادرات نفت و گاز عراق و ایران به ‌اروپا باشد. مسیر سوریه وابستگی عراق و ایران را برای صادرات انرژی به خلیج فارس، کانال سوئز و حتی ترکیه تقلیل می‌دهد. این موقعیت یکی از دلایل برانگیخته شدن حس رقابت ژئوپلتیکی ترکیه با سوریه گردیده ‌است. 3-2- سیری در تحولات سیاسی سوریه سوریه کشوری مالامال از تاریخ باستانی است، تاریخ این کشور همواره تاریخ پرفراز و نشیب بوده است. موقعیت جغرافیایی این کشور و مسیرهای تجاری، ساحل حاصل خیز و واحه های آن، سوریه را در طول تاریخ به هدفی دلخواه برای امپراتوری های بزرگ تبدیل کرده بود. سرزمینی که در دوران باستان سوریه ی بزرگ نام داشت، محدوده بسیار وسیعتری از سوریه امروزی را در بر می گرفت. این سرزمین از غرب به دریای مدیترانه، از شمال به کوه های توروس و از شرق و جنوب به صحراهای عربستان و سینا محدود می شد. سوریة بزرگ لبنان، اردن و اسرائیل امروزی و بخش هایی از ترکیه وعراق را نیز در بر می گرفت(دوئرتی،1385: 25). امپراتوری های متعددی بر سوریه حکومت کردند، فاتحان جهان از امپراتوری های باستانی تا رومی ها، مغول ها و ارتش های ترک برای تسلط بر سوریه جنگیده اند (همان، 7). عثمانی ها آخرین امپراتوری بزرگ حاکم بر سوریه، به مدت چهارصد سال سلطه بر این کشور را حفظ کردند. استیلای عثمانی ها بر سرزمین سوریه تا جنگ جهانی اول تداوم یافت. پس از پایان جنگ بر اساس قرارداد سایکس – پیکو که بین کشورهای انگلیس و فرانسه منعقد شد، متصرفات دولت عثمانی تحت قیمومیت انگلیس و فرانسه قرار گرفت به این ترتیب که اداره امور نواحی ساحلی سوریه و لبنان در اختیار فرانسه و مناطق جنوبی زیر نظر انگلیس قرار گرفت با این حال در آوریل 1920 که کنفرانس «سان‌رمو» در ایتالیا برگزار شد، قیمومیت سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد و عراق و فلسطین به بریتانیا رسید. چهار ماه بعد هم توافقنامه «سور» در فرانسه منعقد شد که بر اساس آن ترکیه دیگر هیچ ادعایی نسبت به مناطق تحت قیمومیت فرانسه و بریتانیا نداشت. هر چهار کشور تحت قیمومیت تحت عنوان طبقه A به عضویت جامعه بین‌الملل درآمدند (Hitti,1959:241). به‌رغم توافقی که در کنفرانس سان‌رمو بین قدرت‌های بزرگ حاصل شد، فیصل، فرزند شریف حسین به تحت قیمومیت درآمدن سوریه تن نداد. اوایل ژوئن سال 1920، فیصل که به سمبل خواسته‌های سوری‌ها تبدیل شده بود، به دمشق بازگشت. وی از سفر دوم خود به سوریه بازگشته بود و در این سفر قانع شده بود که فرانسه و انگلیس حاضر به پذیرش استقلال سوریه نیستند. کنگره سوریه که در دمشق تشکیل شده بود، خواستار تاسیس سوریه از «بندر طرطوس» تا «صحرای سینا» بود. این سوریه در واقع سوریه کنونی و فلسطین را در بر می‌گرفت اما لبنان را کنار می‌گذاشت(Hitti,1959:242). در همین شرایط و در تاریخ 14 جولای، «هنری گورود»، کمیسر ارشد فرانسه و از قهرمانان این کشور در جنگ اول جهانی خطاب به فیصل یک اولتیماتوم صادر کرد و از وی خواست تا بدون قید و شرط، قیمومیت فرانسه را بپذیرد. اندکی بعد، نیروهای فرانسوی بدون اینکه با مقاومت شدیدی مواجه شوند، وارد سوریه شدند و مقاومت سربازان کم‌تعداد و آموزش‌ندیده فیصل را شکستند. فیصل به ‌ناچار سوریه را ترک کرد و بعدها از سوی بریتانیایی‌ها به پادشاهی عراق رسید. نوه فیصل تا سال 1958 در عراق حکومت می‌کرد(Hitti,1959:242). یکی از مسایل مهم در خصوص فیصل این بود که از اساس با قیمومیت فرانسه مشکل داشت و متمایل به بریتانیا بود (لنچافسکی،275:1337). قیمومیت فرانسه بر سوریه در ابتدا با مشکلاتی مواجه بود. نبود ارگان‌های اداری و مکانیسم اداره کشور فرانسوی‌ها را مجبور کرد تا از همان ابتدای قیمومیت خود، مشغول ایجاد دستگاه‌های حکومتی و قضایی شوند، به تعمیر جاده‌ها بپردازند و آموزش را سیستماتیک نمایند. قیمومیت فرانسه موفق شد به مرور یک سیستم مدرن اداری را در مناطق تحت تسلط خویش ایجاد کند(Hitti,1959:242-243). دولت فرانسه بعد از اشغال نظامی سوریه، به ‌فکر افتاد تا به طریقی این کشور را برای همیشه تحت تصرف خود درآورد و بالاخره راه‌ حل قضیه را در دستور دیرینه سیاست یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن» دریافت و بدین منظور ژنرال گورود در اول سپتامبر سال 1920 میلادی، آن کشور را به چهار ناحیه مجزا یا «ولایت» تقسیم کرد که عبارت بودند از : لبنان کبیر، دمشق که شامل جبل‌الدرروز می‌شد، حلب و لاذقیه که محل اجتماع علویون بود. همچنین در 1924، فرانسوی‌ها دست به تاسیس ولایت اسکندرون زدند که بعدها به ترکیه الحاق شد و نام آن به «هاتای» تغییر کرد (لنچافسکی،276:1337). اکثریت سنی‌مذهب سوریه نه از قیمومیت فرانسه در سوریه شادمان بود و نه با تقسیم سوریه موافق بود. این اکثریت، تقسیمات مزبور را ابزاری برای جلوگیری از شکل‌گیری همبستگی ضد فرانسوی بر مبنای مذهب می‌دانست... به مرور، مناطقی به ولایت لبنان افزوده شد و بعد در همان سال 1924، باقی بخش‌های باقی‌مانده سوریه نام گرفتند(Kamrava,2005:45). بر این اساس، در قیمومیت فرانسه، اساس جدایی لبنان از سوریه و همچنین اسکندورن از این کشور طرح‌ریزی شد. سوریه تا سال1930 میلادی بدون قانون اساسی اداره می‌شد. در سال 1928، قانون اساسی مدنظر یک مجمع منتخب سوری با مخالفت کمیسر فرانسوی مواجه شد. در سال 1930، کمیسر فرانسوی خودش دست به تدوین یک قانون اساسی برای سوریه زد که البته شباهت‌های زیادی به همان پیش‌نویسی داشت که مجمع انتخاب‌شده طرح‌ریزی کرده بود(Hitti,1959:243). پس از جنگ جهانی دوم زمینه استقلال یابی کشورهای منطقه خاورمیانه مهیا شد. تا پایان سال 1945 میلادی، بریتانیا و فرانسه توافق کردند که در خصوص خارج ساختن نیروهای خود از سوریه و لبنان به مشورت با یکدیگر بپردازند. پذیرش لبنان و سوریه در تاریخ 12 آوریل 1945 به عضویت سازمان ملل متحد نشان می‌داد نظام بین‌المللی پایان دوران قیمومیت را به‌رسمیت شناخته است. 20 روز پس از این تاریخ سوریه به عضویت اتحادیه عرب هم درآمد. تحت فشار سازمان ملل متحد، تخلیه سوریه از نیروهای خارجی در تاریخ 17 آوریل 1946 به پایان رسید (Hitti,1959:249). به این ترتیب، پس از قرن ها حکومت قدرت های خارجی، سوری ها سرانجام توانستند حکومت خود را تشکیل دهند. مردم این کشور سال ها زیر سلطه امپراتوری های یونان و روم و عثمانی بودند و در نهایت فرصتی برای دفاع از استقلال خود یافتند. سوریه استقلال خود را نیز به ‌نوعی مدیون تحولات نظام بین‌الملل است. در واقع می توان گفت که نظام بین الملل بود که دولت سوریه را بنا نهاد. با استقلال سوریه فصل نوینی در تاریخ این کشور آغاز شد که مهمترین مشخصه های آن آشفتگی سیاسی و کودتاهای نظامی است طوری که در سال های 1949-1945چند کودتای نظامی توسط افرادی چون حسنی زعیم، حناوی، ادیب شیشکلی و آتاسی به وقوع پیوست(نیاکوئی، 1391: 135). سوریه پس از استقلال دچار بی ثباتی طولانی شد به این جهت که از یک طرف به دلیل باقی ماندن ریشه های استعمار و هرج ومرج داخلی و عدم کارایی نهادهای دولتی و از طرف دیگر ناکامی در تحصیل استان اسکندرون که بعد از خروج فرانسه در اختیار ترکیه قرار گرفته بود، همچنین به دلیل شکست از اسرائیل در جنگ سال 1948، اعراب و اسرائیل با مشکلاتی رو به رو بود. تاریخ این کشور بعد از پایان جنگ نیز تا چند دهه تحت تأثیر بحران اعراب و اسرائیل قرار داشت. در سال ۱۹۴۸ سوریه با حضور در اولین جنگ اعراب و اسرائیل شکست سختی را متحمل شد. این امر رهبران سوریه را بی اعتبار ساخت. شکری القوتلی که در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان رئیس جمهور برگزیده شده بود، با کودتای نظامی در سال 1949برکنار شد(دوئرتی،1385: 44). پس از آن، این کشور برای بیست‌ سال در بحرانی داخلی فرورفت و کودتاهای متوالی را تجربه کرد. از وقایع پر اهمیت سوریه در دوران پس از استقلال می توان به اتحاد این کشور با مصر در سال 1958، اشاره کرد در این سال مصر و سوریه با هم متحد شدند و جمال عبدالناصر رئیس جمهور، جمهوری متحد عربی شد. این اتحاد تا سال 1961 ادامه داشت(برزین،1365: 73). به هر حال اتحاد دو کشور چندان موفقیت آمیز و پایدار نبود و متعاقب یک کودتای نظامی در سال 1691 سوریه از مصر جدا شد و جمهوری متحد عربی منحل شد. در طی سال های بعدی نیز بی ثباتی سیاسی تداوم یافت و کودتاهای مختلفی در این کشور به وقوع پیوست. در سال 1967 طی جنگ 6 روزه اعراب واسرائیل، بلندی های جولان به اشغال اسرائیل در آمد. شکست سوریه و مصر در جنگ با اسرائیل، حکومت سوسیالیستی رادیکالی را که با کودتای 1966 تشکیل شده بود، تضعیف نمود؛ این امر مشکلات زیادی را به دنبال داشت و سبب نفوذ جناح مبارز حزب بعث در سیاستگذاری سوریه شد. در این مقطع ژنرال حافظ اسد که از وزارت دفاع و رهبری جنبش فداییان، را بر عهده داشت و به لحاظ فکری نیز گرایش میانه رویی داشت(دوئرتی:49). در نوامبر1970 حافظ اسد وزیر دفاع وقت به انجام کودتای نظامی خونینی مبادرت کرد و رهبری غیر نظامی حزب را برکنار نمود و قدرت را کاملاًًٌ در دست گرفت(نیاکوئی، 1391: 135). حافظ اسد به سرعت برای تثبیت حاکمیت خود حرکت کرد. او در سال 1970 رهبری حزب بعث را به دست آورده بود و در سال 1971رئیس جمهور سوریه شد. او تنها نامزد انتخابات بود و2/99 درصد آراء را کسب کرد(دوئرتی،1385 :51). پس از به قدرت رسیدن حافظ اسد ناآرامیها و هرج ومرج های داخلی از بین رفت و دوران نظم و ثبات در این کشور آغاز گردید. بدین ترتیب، نقطه ی عطفی در تاریخ سوریه پدیدار گردید و به عمر کودتاها و بی ثباتی ها خاتمه داده شد. اسد رهبری حسابگر بود که با خونسردی و زیرکی راه های ماندن در رأس قدرت را می یافت. او از جایگاه محکمی در سوریه برخوردار بود (همان،50). حافظ اسد رهبری بود که می دانست چگونه در دولت سوریه قدرت بی چون و چرای خود را حفظ کند. او همچنین می دانست که چگونه دیپلماسی با دیگر کشورها را اداره کند. اسد هنگامی که در می یافت همکاری با کشورهایی که زمانی دشمن سوریه به شمار می رفتند به نفع سوریه است، در این همکاری تردید نمی کرد. برای مثال زمانی که عراق در سال1990 به کویت حمله کرد، سوریه اولین کشور عربی بود که اقدام عراق را محکوم کرد. همچنین در سال 1991 اسد به خاطر مصلحت و منافعی که تشخیص داد به ائتلاف غرب علیه عراق پیوست. با گذشت زمان حال حافظ اسد رو به وخامت می گذاشت و او می دانست که دیگر قادر نیست سال های بیشتری بر سوریه حکومت کند. اما می خواست خانواده اش در رأس قدرت باقی بمانند. حافظ اسد بزرگ ترین پسرش یعنی باسل را برای در دست گرفتن زمام رهبری سوریه آماده کرده بود. اما پس از آن که باسل در تصادف اتومبیل در سال 1994 کشته شد، اسد پسر کوچک خود بشار را به عنوان جانشین خود برگزید. اما همه با این انتخاب موافق نبودند. برادر او رفعت هنوز هم امیدوار بود تا روزی بر سوریه حکومت کند. او و حامیانش می کوشیدند تا با تسلط بر بندر لاذقیه جایگاهی در سوریه به دست آورند. اما نقشه آنان عملی نشد و هنگامی که حافظ اسد تصمیم به سرکوب ناآرامی ها گرفت، حامیان رفعت را دستگیر کرد و آن ها را به قتل رساند. اسد در انتخاب جانشین خود مصمم بود. بشار که در رشته پزشکی در بریتانیای کبیر تحصیل کرده بود، وارد ارتش سوریه شد و به سرعت مدارج ترقی را طی کرد. او با حمایت پدرش در سال 1999 به درجه سرهنگی رسید(دوئرتی، 1385 :60). سرانجام پس از سال ها بیماری، حافظ اسد در10 ژوئن 2000، هنگام مکالمه تلفنی با امیل لحود، رئیس جمهور وقت لبنان، دچار سکته قلبی شد و از دنیا رفت.(طاهایی 1388 :12) همان گونه که طرح ریزی کرده بود، پسر او به عنوان رهبر سوریه قدرت را در دست گرفت. قانونی که حداقل سن برای تصدی مقام ریاست جمهوری را چهل سال تعیین کرده بود، خیلی ساده به 34 سال، یعنی سن بشار اسد، تقلیل یافت. بشار نیز فرمانده نیروی مسلح سوریه و رهبر حزب بعث شد. در اواسط ماه ژوئیه سال 2000، او با کسب 97 درصد آرا به ریاست جمهوری سوریه برگزیده شد(دوئرتی،1385: 61). 3-3- چگونگی شکل گیری بحران سوریه بحران های بین المللی در جهان سوم، به خصوص در خاورمیانه و آفریقا، به کرات روی می دهند. در بعضی از این کشورها، تعارضات میان دولتها، ریشه در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی درونی و داخلی کشورها دارد. در موارد و شواهد دیگر، عوامل خارجی بر آتش اختلافات داخلی دامن زده و آن را شعله ورتر کرده است (برچر،219: 1382). از آغاز سال 2011 نیز، خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد تحولات اساسی بوده است. ناآرامیها در جهان عرب چنان دامنه و ژرفایی دارد که بی گمان بررسی های تاریخی گسترده ای را می طلبد. تاریخ منطقه نشان می دهد سرازیر شدن مردمان به «خیابانهای عرب» بیشتر برای ابراز خشم و بیزاری نسبت به بیگانگان و استعمارگران بوده است، ولی اینک این چنین نیست. شهروندان به میدان قیام آمده اند تا نقشی کارساز ایفا کنند، نه برای اعلام ایستادگی در برابر دشمنان و نیروهای متجاوز بیرونی، بلکه برای عقده گشایی و رساندن فریاد خود به آسمان از رنجها و کمبودهای دیرپا و پایمال شدن حقوق و آزادیهایشان در گذر دهه ها. به بیان دیگر، مردم خاورمیانه و شمال آفریقا میدان های شهرها را به محل بیان درد دلهای همگانی تبدیل کرده اند(دهشیار، 1390: ص4). شروع ناآرامی و خیزش های در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا از آن جا آغاز شد که در 17 دسامبر 2010 در شهر سیدی بوزید تونس، پلیس، گاری دستی غیر مجاز یک جوان 26 ساله سبزی فروش را مصادره کرد. محمد بو عزیزی که از این واقعه احساس تحقیر و ناتوانی می کرد، به یک ساختمان محلی دولتی رفت و خود را به آتش کشید. این واقعه پیش درآمد اعتراضات سیاسی گسترده ای شد که در نهایت به سقوط بن علی در تونس انجامید. تأثیر سرایتی این رویداد بر سایر جوامع عرب به گونه ای بود که چند صباحی بعد مبارک نیز در مصر سقوط کرد (نیاکوئی،1391: 13). در لیبی سرسختی و خشونت فراگیر حکومت معمر قذافی را به دنبال داشت که سرانجام با دخالت نظامی کشورهای عضو ناتو، سقوط دیکتاتوری قذافی را به دنبال داشت، در یمن نیز قیام مردم باعث سقوط دیکتاتوری علی عبدالله صالح شد، همچنین دامنه اعتراضات کشورهای مختلفی چون بحرین، و سوریه را فرا گرفت و در کشورهای دیگری چون مراکش، اردن و عربستان سعودی نیز اعتراضاتی به وقوع پیوست. در واقع خودسوزی محمد بو عزیزی جوان دست فروش تونسی نه تنها خشم مردم را نسبت به نظام دیکتاتوری بن علی شعله ور کرد بلکه تونس را طلایه دار خیزش نوینی کرده که تا کنون خواب از چشم نظام های دیکتاتوری ظالم ومستبد را ربوده است. این امواج خیزش ها در ایران به عنوان «بیداری اسلامی» و در جهان غرب و کشورهای عربی به عنوان «بهار عربی» شناخته می شوند. با شروع بهار عربی و خیزش جنبش‌های رهایی‌ بخش خاورمیانه که منجر به سقوط چندین حاکم مستبد در کشورهای اسلامی گردید، مردم سوریه هم از این حرکت بی‌نصیب نماندند. جرقه ی بحران در سوریه از آن‌جا آغاز شد که چند دانش‌آموز با نوشتن شعارهای ضدحکومتی بر در و دیوار شهر موجب خشم مقامات امنیتی سوریه شدند. زمانی‌که نیروهای امنیتی به دستگیری این دانش‌آموزان اقدام کردند، با اعتراض خانواده‌های آنان مواجه شدند، ولی با برخورد نظامی و امنیتی به آنان پاسخ دادند. ارتش سوریه که هیچ‌گونه تجربه‌ای در مهار اعتراضات خیابانی نداشت، فکر می کرد همان‌گونه‌که برای مقابله با دشمن فرضی در پادگان‌ها آموزش دیده است، باید با مردم بی‌دفاع برخورد کند، غافل از این‌که این آتش زیر خاکستر ‌نهایتاً به آتشفشانی عظیم مبدل خواهد شد. بحران سوریه پس از گذشت بیش از دو سال و كشته شدن بالغ بر صد هزار نفر در درگيری ها و برگزاری مذاكرات بين‌المللی و چند جانبه متعدد در سطح منطقه و بین المللی، همچنان ادامه دارد. نقطه آغاز بروز بحران سیاسی سوریه، سال 2011 و انجام تظاهرات‎هایی به شکل عمده در مناطق حاشیه‎ای، پیرامونی و شهرهای کوچک سوریه برای مبارزه با فساد، انجام اصلاحات و کسب آزادی بوده است. مردم سوریه با الهام گرفتن از سایر انقلاب ها، اگر چه دیرتر از سایر کشورهای عربی به خیابان ها ریختند و خواهان اصلاحات وتغییر اوضاع خود شدند؛ اگر چه اعتراضات مردم به دلیل وادار کردن نظام به اصلاحات داشت به نتایج قابل قبول می رسید اما برخی از گروه های مخالف نظام دست به اسلحه بردند و اعتراضات به مرحله خونبار خود رسید(آجرلو،1390: 59). با حمایت های مالی، لجستیکی و تسلیحاتی بازیگران منطقه از جمله ترکیه، عربستان و قطر از مخالفان نظام و همچنین با تجهیز و تسلیح آنها روز به روز اعتراضات خشونت آمیز تشدید می شد. درباره ی تحولات سوریه تفاسیر و دیدگاه های مختلف وحتی متعارضی وجود دارد. برخی از تحلیل گران چنین فرایندی را ناشی از گروه های اجتماعی در سوریه می دانند. آنان در تحلیل خود، رویکرد مبتنی بر اقتدارگرایی سیاسی دولت سوریه را عامل اصلی بحران می دانند. گروه دیگری بر این اعتقادند که سوریه مرز ژئوپلیتیکی رادیکالیسم سیاسی محافظه کاری جهان غرب محسوب می شود. بنابرین آمریکا و کشورهای محافظه کار عرب در صدد هستند تا زمینه افول قدرت دولت های رادیکال را فراهم آورند(متقی،1390: 9). گروه اول ناآرامی ها و بحران در سوریه را تنها امتداد جنبش های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا می دانند. در این نگاه، سوریه همانند کشورهای عربی، گرفتار مشکلات و معضلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که مردم آن برای رهایی از این مشکلات، دست به اعتراض و مبارزه علیه رژیم زده اند. این کارشناسان بر این اعتقادند که معترضین برای دموکراسی فعالیت می کنند، خواهان حقوق سیاسی و آزادی هستند و این بزرگ ترین دغدغه است شبیه آنچه که در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا رخ می دهد. از طرف دیگر، عده ای از ناظران بین المللی بر این اعتقادند که حوادث سوریه بیش از آنکه منشاء داخلی داشته باشد، دارای منبع خارجی است و مشکلات داخلی سوریه عرصه و فرصتی برای بهره برداری و رقابت بازیگران منطقه ای و بین المللی ایجاد کرده است. بر اساس این استدلال، سوریه همچنان قربانی می شود، نه تنها در درگیری های خشونت آمیز با ارتش بلکه با سیاست های مختلف بازیگران منطقه ای و بین المللی(نیاکویی و بهمنش،91: 99). برخی از کارشناسان معتقد به دیدگاه و تحلیل دوم، با استناد به دخالت‌های آمریکا، فرانسه، آلمان، اسرائیل، عربستان سعودی، قطر و ترکیه در بی‌ثبات‌سازی سوریه، بر این باورند که جوهره ‌اعتراضات در این کشور، متفاوت از جنبش های مردمی کشورهای منطقه ‌است. بر اساس این دیدگاه مداخله بازیگران خارجی در تحولات داخلی سوریه به منزله یاری به مردم نیست بلکه مردم توسط عوامل بیرونی مسلح و مجهز شده و سپس کشته می شوند. به طور کلی می توان گفت: سطح تحلیل گروه اول فاقد نگاه دقیق و راهبردی به تحولات و ناآرامی های سوریه است؛ به این دلیل که در این نوع تحلیل صرفاً متغیر های داخلی(وضعیت داخلی این کشور) مورد بررسی قرار می گیرد و به عوامل بیرونی این تحولات و ناآرامی ها توجهی نکرده و آنها را نادیده می گیرد. به نظر نگارنده ‌اگرچه سوریه ‌از مشکلات فراوان و جدی در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج می‌برد، اما ناآرامی‌های این کشور از نوع خیزش‌های مردمی و بیداری اسلامی نیست، و پیچدگی و تشدید بحران در این کشور تابعی از رقابت‌های راهبردی و ژئوپلیتیکی منطقه‌ای و همچنین متأثر از معادلات بین‌المللی است که برای تبیین دقیق آن باید متغیرهای مذکور را در تحلیل وضعیت این کشور مورد نظر و بررسی قرار داد. بنابراین برای ارائه تحلیلی دقیق و علمی در مورد عوامل تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه، علاوه بر سطح داخلی باید به سطح خارجی نیز توجه و آن را مورد تحلیل قرار داد. 3-4- سطوح تحلیل بحران سوریه 3-4-1- سطح تحلیل داخلی سوریه کشوری است که اکثر مشکلات سیاسی و اجتماعی کنونی اش ریشه در تاریخ دارد و این مسأله به سبب موقعیت خاص جغرافیایی آن بوده است. این کشور پیوسته محل برخورد اقوام و نژادها و عقاید و فرهنگ های مختلف بوده است. موجودیت برخی دولت های خاورمیانه و شمال آفریقا محصول استعمار نه معلول نیاز مردمی که در آن به سر می برند. مرزهای این کشور را قدرت های استعماری بعد از جنگ جهانی اول و بدون توجه به روابط، جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی موجود در کل منطقه ترسیم کردند(دارایسدل و بلیک،1368: 244). همچنین هویت سیاسی این کشورها هویتی ساختگی می باشد به این معنی که این هویت طبیعی نمی باشد و تحت فشار قوه قهریه و زور نظامی شکل گرفته است. در سطح داخلی سوریه، سه شکاف عمده مذهبی، سیاسی و اقتصادی در شکل دادن به سمت و سوی حوادث کشور مؤثر بوده است. 3-4-1-1- شکاف مذهبی- طایفه ای ریشه اصلی بحران جمعیتی سوریه، به این واقعیت بر می گردد که این کشور از اقوام و طایفه های مختلف تشکیل شده است. ایجاد یک نظم جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مستلزم حل و فصل این بحران درونی است. ناگفته پیداست که یک چنین ترکیبات جمعیتی انسانی ناهمگونی در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی موجب بروز تنش ها و چالش های ناگزیر سیاسی و اجتماعی مختلفی را فراهم خواهد ساخت(آجرلو،1390: 60). تبعیض قومی و فرقه گرایی مذهبی از بارزترین ویژگی های حکومت سوریه در دوران اسد به شمار می رود که زمینه های نارضایتی گسترده را در میان اقشار گسترده ای از جمله بخشی از کردها و بویژه بنیادگرایان سنی که علوی ها را نامسلمان می دانند ایجاد کرده و بستر عمیقی از منازعات فرقه ای را در این کشور به وجود آورده است. ترکیب طایفه ای خاص سوریه به یک صف بندی و شکاف عمیق منجر شده که در یک سوی آن بخش هایی از اکثریت اهل سنت و در سوی دیگر آن بخش های عمده اقلیت ها (علویان، مسیحیان، دروزی ها) قرار دارند. اگر بخش هایی از اکثریت مذهبی اهل سنت برای پایان دادن به حاکمیت اقلیت علوی مبارزه می کنند، اقلیت علوی از تمامی امتیازات حاکمیتی و ابزار قدرت موجود برای حفظ خود بهره برداری کرده و تا حدودی توانسته سایر اقلیت ها و اکثریت اهل سنت را از ترس حاکمیت نیروهای مذهبی متعصب سنی، با خود همراه کند. 3-4-1-2- شکاف سیاسی معارضان نظام حاکم خود از طیف وسیعی از نیروها تشکیل می شوند که دچار شکاف های درونی مختلف بوده و از ظهور به عنوان یک جبهه متحد باز مانده اند. اختلاف میان معارضان از طیف وسیعی از اختلاف، نظرها و دیدگاه های آنها ناشی می شود. به طور کلی، معارضان و مخالفان سوری را می‎توان به سه دسته کلی اسلام گرایان، ملی گرایان و ناسیونالیست های عرب تقسیم کرد. اسلام گرایان به دو گروه اخوان المسلمین و سلفی، ناسیونالیست ها به دو گروه قومی و چپ گرا تقسیم می شوند. این طیف بندی را نیز می توان به دو گروه یعنی نیروهای سکولار(ملی گرایان و قومی گرایان) و اسلام گرایان تقسیم کرد. 3-4-1-3- شکاف اقتصادی یکی از مهمترین مسائل موجود در دنیای امروز، عوامل اقتصادی است که در موفقیت یا عدم موفقیت و در کل بر بقا و ادامه حیات حکومت تاثیر قابل توجهی دارد. عوامل اقتصادی در تحولات سوریه نیز بی تاثیر نبوده است(آجرلو،1390: 61). بخش عمده توده های مردمی شرکت کننده در اعتراضات سوریه حاشیه نشینان و اقشار طبقات فرودست اجتماعی کشور هستند که به لحاظ تاریخی جزئی از پایگاه مردمی حزب حاکم بعث محسوب می شوند. طبقات اجتماعی کارگری و کشاورزان در بیش از یک دهه اخیر از اعمال سیاست های تعدیل اقتصادی متضرر شده اند و انگیزه بیشتری برای برخورد با وضع موجود یافته اند. این در حالی است که بخش های مهمی از طبقه متوسط شهری و بورژوازی تجاری در اعتراضات جاری فعال نبوده و بی طرف یا گاه همراهی با نظام حاکم را در پیش گرفته اند. همین واقعیت نقش عمده ای از گسترش ناآرامی به دو شهر عمده (دمشق و حلب) جلوگیری کرده و بحران را در مناطق حاشیه ای کشور (مانند درعا و ادلب) و برخی از شهر های کوچک تر در مرکز کشور(حمص و حما)محدود نگه داشته و از تبدیل آن به قیام فراگیر کشوری، جلوگیری کرده است. 3-4-2- سطح تحلیل فرا منطقه ای علاوه بر سطح داخلی، قدرت های فرا منطقه ای نیز در سطح بین المللی سعی نموده اند تا روند تحولات منطقه ای را به گونه ای هدایت و مدیریت کنند که در آینده به نحو بهتری منافع آن ها را تأمین نماید. بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حد اکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند از طرف دیگر به دلیل منافع محور بودن رویکرد بازیگران، با استراتژی و منطق دوگانه ای برخورد می کنند به این معنی که نوع رفتار بازیگران بین المللی نسبت به تحولات منطقه و سوریه متفاوت باشد. در یک کشور از مردم و در کشوری دیگر از حکومت ها حمایت به عمل می آورند. در بحران سوریه دو دسته از قدرت های بزرگ جهانی با راهبردهای متفاوت و متعارض وجود دارند. نخست، قدرت هایی که خواستار تغییر وضع موجود در سوریه می باشند. از جمله مهمترین این کشورها که در تحولات سوریه نقش بارزی را ایفا می کند آمریکا می باشد. آمریکا که از تحولات خاورمیانه غافلگیر شده است و ادامه این روند را در تضاد با منافع خود می بیند در تلاش است که با بازتعریف خود در منطقه، امور منطقه را مدیریت کند. آمریکا برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، تضعیف مقاومت در منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. برای این کار، سوریه را به عنوان محور اساسی مقاومت، مورد هجمه همه جانبه داخلی، منطقه ای و بین المللی قرار داده است. سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه پس از انقلاب های عربی تاثیرگذاری بر معادلات قدرت در منطقه و پیگیری سیاست سنتی خود یعنی حفظ توازن قوا در منطقه برای تامین منافع و امنیت ملی خود بوده است. آمریکا در استراتژی خود در سیاست خارجی همواره به اصل توازن قوا به عنوان یک اصل مهم برای تامین منافع خود در منطقه از جمله تضمین جریان آزاد نفت و انرژی و حفظ امنیت اسرائیل نگاه کرده است. بنابراین یکی از عناصر اصلی استراتژی کلان آمریکا در منطقه خاورمیانه بعد از بروز انقلاب های عربی حفظ توازن قوا و به نوعی تسلط بر معادلات منطقه است(برزگر،1392 :286). یکی دیگر از کشورهای تأثیر گذار در تحولات سوریه که هم راستا با سیاست آمریکا می باشد فرانسه است. از آغازین روزهای شروع اعتراضات در سوریه، فرانسه حساسیت زیادی نسبت به عکسالعمل دولت بشار اسد در خصوص ناآرامیها از خود نشان داد. دولت فرانسه با محکوم کردن شدید اقدامات نامتناسب دولت دمشق در برخورد با مردم، همچون قضیه لیبی تلاش بسیاری برای اعمال فشار حداکثری به دولت سوریه در شورای امنیت سازمان ملل صورت داد. سیاست فرانسه در قبال بحران سوریه، تغییر رژیم در دمشق است. گروه دوم، قدرت های خواستار حفظ وضع سابق در سوریه که در برگیرنده روسیه و چین می باشند و در بحران سوریه در مقابل آمریکا و دولت های اروپایی ایستادگی کرده اند. بنابراین در حالی که کشورهای غربی و متحدین عرب آنها برای تشدید فشارها علیه سوریه و فراهم آوردن زمینه برای دخالت نظامی در سوریه تأکید می کنند؛ روسیه و چین بر مخالفت های خود با چنین تلاش های خصمانه ای تأکیدکرده اند. سیاست و برداشت‏ های روسیه نسبت به تحولات جهان عرب را باید ناشی از منافع و ارزش‏های خاص روسیه در چارچوب رقابت کلان با آمریکا در ارتباط با موضوعاتی همچون گسترش نظم آمریکایی به منطقه خاورمیانه و همچنین بحث گسترش سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا و سپر دفاع موشکی ناتو در ترکیه مورد ارزیابی قرار داد(برزگر،1392 :271). روسیه به خوبی از این مسأله آگاهی دارد که در صورت سرنگونی دولت بشار اسد با مداخله نظامی غربی ها، دیگر قادر به ادامه روابط قبلی با سوریه نبوده و علاوه بر زیان های اقتصادی، از منظر نظامی نیز دچار خسارات عظیمی با از دست دادن بازار تسلیحاتی سوریه و پایان حضور دریایی آن نیز در بندر طرطوس خواهد شد(عبدالباری،2012). روسیه و سوریه همکاری‌ های نظامی گسترده‌ای دارند و نیروی دریایی روسیه دارای یک پایگاه دریایی در بندر طرطوس است که تنها پایگاه نظامی روسیه خارج از محدوده شوروی سابق محسوب می شود. چین همانند روسیه نگران گسترش نقش و نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه و از دست رفتن کشورهایی همچون سوریه در چارچوب تحولات عربی است(برزگر،1392 :281). مخالفت روسیه و چین با غرب در خصوص بحران سوریه، تاکنون یکی از دلایل عدم قاطعیت آمریکا در سیاست های خود در قبال بحران سوریه بوده است. با توجه به اهمیت ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی بحران سوریه به ویژه از لحاظ امنیت اسرائیل، آمریکا به موافقت و همراهی قدرت هایی چون روسیه و چین در خصوص این بحران نیاز دارد. این موضوع سیاست آمریکا در قبال بحران سوریه را از سیاست آمریکا در قبال بحران افغانستان، عراق و تا حدودی لیبی از لحاظ بی توجهی به مخالفت روسیه و چین متمایز می کند. روسیه و چین بارها اعلام کرده اندکه با رویکرد غربی ها در قبال سوریه به شدت مخالفند. به همین جهت با وتوی قطعنامه پیشنهادی غرب علیه دولت سوریه در شورای امنیت سازمان ملل، به صورت جدی در صدد خنثی کردن اقدامات غرب در خصوص سوریه بر آمده اند. در این راستا روسیه دست به اقدامات دیگری نظیر ارسال محموله موشک های ضد کشتی پیشرفته به سوریه زده است اقدام دیگر روسیه، اعزام یک ناو گروه شامل ناو هواپیمابر به سواحل سوریه بوده است(عبدالباری،2012) این اقدام در واقع با هدف اعلام پشتیبانی جدی روسیه از دولت سوریه و به منزله هشداری به غرب انجام شد. می توان گفت که هدف اصلی روسیه از این اقدام، جلوگیری از شکل گیری هر گونه توافقی بین کشور های بزرگ غربی یعنی آمریکا ، فرانسه و انگلیس برای اقدام نظامی مشابه مورد لیبی در چارچوب عملیات فرا منطقه ایی ناتو علیه سوریه است. نقش دو قدرت روسیه و چین در مورد تحولات سوریه را می توان به عنوان قدرت موازنه کننده ای در مقابل غرب تلقی کرد. 3-4-3- سطح تحلیل منطقه‎ای بحران سوریه علاوه بر مسائل داخلی از کشاکش‌های منطقه‌ای نیز متأثر است. می توان گفت مداخله های منطقه ای مهم ترین عامل تأثیر گذار بر تحولات داخلی سوریه است. در واقع تداوم بحران سوریه ناشی از رقابت بین دو جریان متضاد «مقاومت» و «محافظه کار» در منطقه خاورمیانه است. با آغاز بهار عربي شاهد بروز رقابت فزاینده بین جریان مقاومت، شامل كشورهاي ایران و سوریه و گروه مقاومت حزب الله لبنان در مقابل جریان میانه‌ رو، شامل عربستان سعودی، قطر و ترکیه در منطقه خاورميانه بوده ايم. اختلافات اين دو جريان صرفاً محدود به نحوه برخورد با اسرائيل نمي‌شود؛ بلكه در حوزه‌هاي مختلف از جمله سياست، اقتصاد و تعامل با قدرتهاي بزرگ نیز گسترش مي‌يابد. نخست جریان مقاومت در مسأله فلسطين خواهان برخورد جدی با اسرائیل بوده و نسبت به روابط با آمريكا و غرب نگاه بدبينانه دارد و خواهان تجديد نظر در ساختار قدرت در منطقه است. برعکس جریان میانه ‌رو و محافظه كار، خواهان پیگیری صلح خاورمیانه است و دارای روابط بسیار گسترده‌ای با آمریکا بوده و از هم پيمانان استراتژيك غرب محسوب مي‌شود. در جریان تحولات عربی، جريان ميانه رو که در ابتدا به دلیل سرعت وقایع به نوعی تضعیف شده بود كم كم به كنترل اوضاع پرداخت و با همكاري غرب تلاش كرد تا جريان مقاومت را تحت فشار قرار داده و حرکتی را که بعد از انقلاب مصر به سمت جریان مقاومت و ضد آمریکایی منطقه راه افتاده بود متوقف کند تا از این قافله تغییرات در منطقه خاورمیانه بی نصیب نماند و به بازنده مطلق تبدیل نشود (برزگر،1392 :177). مخالفت سوريه با سياست‌هاي آمريكا در منطقه و همسويي با ايران، به رسميت نشناختن اسرائيل و مخالفت با طرحهاي صلح عربي در قضيه فلسطين منجر به احساس خطر از اين ناحيه براي آمريكا و متحدانش شده است. به همين دليل و بنابر اهميت استراتژيك سوريه و سياستي كه اين كشور در قبال اين دولت‌ها اتخاذ كرده باعث مقابله شديد آمريكا و جريان محافظه كار با اين كشور در فضاي بين‌المللي شده است. در همین راستا جريان محافظه كار در تلاش است با منزوی کردن سوریه، یکی از متحدان کلیدی ایران در منطقه که پل ارتباطی با گروههاي مقاومت حزب الله و حماس هم هست، ضربه‌اي به اين جريان بزند. همانطور که می دانیم سوریه اهمیت فوق العاده ای در منطقه استراتژیک خاورمیانه دارد. واقع شدن سوریه در کناره ی دریای مدیترانه و همچنین همسایگی آن با رژیم صهیونیستی جایگاه ویژه ای به سوریه داده است؛ این موقعیت باعث شده که تحولات این کشور و پیامدهای آن با حساسیت های زیادی در محافل منطقه ای دنبال شود. بنابراین در فصل بعدی این پژوهش به سیاست خارجی و رویکرد بازیگران تأثیر گذار در رابطه با تحولات این کشور پرداخته می شود؛ بر این اساس نقش سیاست ترکیه، عربستان سعودی و قطر در خصوص بحران سوریه مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین در فصل آخر پژوهش به سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران سوریه پرداخته می شود. منـابـع و مـآخـذ الف) منابع فارسی 1. آجرلو، حسین (1390) «تحولات سوریه ریشه ها و چشم اندازها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 2. آقایی، داوود؛ صادقی، سعید و هادی، داریوش (1391) «واکاوی نقش اینترنت و رسانه های اجتماعی جدید در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا»، روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان. 3. ابراهیمی، نبی لله (1390) « اخوان گرایی و سیاست خارجی قطر در قبال انقلاب های عربی 2011»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پانزدهم، شماره اول. 4. احمدیان، حسن؛ زارع، محمد (1390) «استراتژی عربستان در برابر خیزش های جهان عرب»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره دوم. 5. اخباری، محمد (1383) بررسی جغرافی کشورهای همجوار: جمهوری ترکیه، چاپ اول، تهران: سازمان جغرافیایی نیروی مسلح. 6. اسدی، علی اکبر (1391) «بحران سوریه و تاثیرآن بر بازیگران و مسائل منطقه ای»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال سیزدهم، شماره 50. 7. اسدی، علی اکبر (1390) «نقش قطر در خیزش های مردمی جهان عرب:ظرفیت ها ومحدودیت ها »، ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره سوم، پاییز. 8. افشردی، محمد حسین؛ مدنی، سید مصطفی (1388) «ساختار نظام قدرت منطقه ای در خاورمیانه(با تاکید بر کشورهای برتر منطقه)»، فصلنامه مدرس علوم انسانی،دوره 13،شماره 3. 9. امامی، محمد علی (1377) «بررسی سیر روابط ترکیه وسوریه»، مجله سیاست خارجی، سال دوازدهم، شماره 3. 10. امرسون.ام.اس.نیو و دیگران (1381) موازنه قدرت، چاپ اول، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 11. امیدی،رضا؛ رضایی، فاطمه (1390) «عثمانی گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم. 12. ایزدی، جهانبخش؛ اکبری، حمیدرضا (1389) «برآورد دهه ی سوم مناسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه؛ همگرایی بیش تر یا گسست»، فصلنامه ی ره نامه سیاست گذاری، سال اول، شماره دوم. 13. برچر، مایکل؛ جاناتان، ویلکفلند؛ پاتریک، جیمز و دیگران (1382) بحران، تعارض و بی ثباتی، ترجمه علی صبحدل، تهران: پزوهشکده مطالعات راهبردی. 14. برزگر، کیهان (1392) تحولات عربی، ایران و خاورمیانه، چاپ اول، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. 15. برزین، سعید (1365) تحول سیاسی در سوریه، تهران: شرکت سهامی انتشار. 16. پلنو، جک سی؛ آلتون، روی (1387) فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه ابوالفضل رئوف، تهران: انتشارات سرای عدالت. 17. تحلیل (آذر1391) «بحران سوریه و آرایش مخالفان» ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره هشتم. 18. ترابی، طاهره (1390) « آمریکا و ثبات خلیج فارس در روند رقابت های ژئوپلیتیکی ایران – عربستان»، تهران: فصلنامه دیپلماسی صلح عادلانه، شماره پنجم. 19. جعفری ولدانی، اصغر (1388) چالش ها و منازعات در خاورمیانه، چاپ اول، پژوهشکده مطالعات راهبردی. 20. جنتی، علی (اردیبهشت1391) «اهداف و نقش قطر در قبال تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا» همشهری دیپلماتیک، ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 21. جویس، استار (1371) «بحران آب: زمینه ساز درگیری های آینده در خاورمیانه»، ترجمه طباطبایی، فصلنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره 56-55. 22. حافظ نیا، محمد رضا (1379) «تعریفی نو از ژئوپلیتیک»، مجله تحقیقات جغرافیایی، شماره ۵۸ و ۵۹٫. 23. حافظ نیا، محمد رضا (1390) اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. 24. حسینی، سید محمد (اردیبهشت 1391) «نگاهی به سیاست خارجی ترکیه در سال های اخیر؛ چیرگی کمالیسم بر پراگماتیسم»، همشهری دیپلماتیک، شماره 59. 25. خوشایند، حمید (مهر1391) «ناکامی سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه» ، روزنامه مردم سالاری. 26. دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه (1387) کتاب سبز سوریه، تهران: وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات. 27. دهشیار، حسین (1390) «بهار عرب: شورش بر مدرنیته وارداتی»، فصلنامه سیاسی - اقتصادی، شماره 283. 28. دوئرتی، تری (1385) سوریه، ترجمه مهسا خلیلی، چاپ اول، تهران: ققنوس. 29. دوئرتی، جیمز ؛ فالتز گراف، رابرت(1372)، نظریهی متعارض در روابط بینالملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، چاپ اول، تهران: قومس. 30. دیوید، ای لیک؛ پاتریک، مورگان (1392) نظم های منطقه ای؛ امنیت سازی در جهانی نوین، ترجمه سید جلال دهقانی فیروز آبادی، چاپ اول، تهران: پژوهشکده ی مطالعات راهبردی. 31. رحمت الله، فلاح (1390) «سیاست خارجی ترکیه و تحولات انقلابی جهان عرب»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال دوازدهم، شماره 46. 32. سهرابی، عبدالله (اردیبهشت1391) «سایه عربستان بر سر قطر» همشهری دیپلماتیک،ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 33. سیف زاده، سید حسین (1385) اصول روابط بین الملل(الف و ب)، تهران: میزان. 34. شریعتی نیا، محسن (1389) «ایران هراسی دلایل و پیامدها»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی،سال دوم، شماره ششم. 35. صادقی، حسین؛ احمدیان، حسن(1389) « عربستان سعودی؛از هژمون نفتی تا رهبری منطقه ای»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی، سال دوم، شماره سوم. 36. طاهایی، سیدجواد (1388) خاورمیانه جدیدتر(چشم انداز وسیع روابط ایران وسوریه)، چاپ اول، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی. 37. علوی، حسن (1374) قطر، چاپ اول، تهران: وزارت امور خارجه. 38. غرایاق زندی، داوود (1392) «سوریه در انتظار تحولی جدید»، ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره پانزدهم. 39. علی بابائی، مجتبی (1370) موازنه قوا در روابط بین الملل، چاپ اول، تهران: نشر همراه. 40. فرزندی، عباسعلی (شهریور1391) «اهمیت راهبردی سوریه برای ایران»، پیام انقلاب، شماره 62. 41. فنایی، داوود (آبان 1390) «چالش های سیاست خارجی ترکیه: دوری ازمدار صفر»، همشهری دیپلماتیک، شماره 50. 42. قاسمی، فرهاد (1390) نظریه های روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای، چاپ اول، تهران: میزان. 43. کاظمی، سید علی اصغر (1366) مدیریت بحران های بین المللی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 44. کاکس، رابرت (1387) رئالیسم نو: چشم اندازی بر چند جانیه گرایی، ترجمه مهدی رحمانی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 45. ــــــ کتاب سال همشهری (1380) «الجزیره تحول درنظام رسانه ای». 46. کرمی، کامران (1390) «بهار عربی و عربستان سعودی: آثار و واکنش ها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 47. لارابی، استفان (1386) «نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه»، ترجمه سلطانی نژاد، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هشتم، شماره 29. 48. لنچافسکی، ژرژ (1377) تاریخ خاورمیانه، ترجمه هادی جزایری، تهران: انتشارات اقبال 49. لیتل، ریچارد (1389) تحول در نظریه های موازنه قوا، بررسی وترجمه غلامعلی چگنی زاده، چاپ اول، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر. 50. متقی، ابراهیم (1390) «نقش و راهبرد امریکا در گسترش نافرمانی مدنی سوریه»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره 3. 51. محمدی، مصطفی (دی 1391) «مثلث ایران، روسیه وچین در بحران سوریه»، پیام انقلاب، شماره 66. 52. مصلی نژاد، عباس (1391) «پیامدهای بی ثباتی امنیتی بر موازنۀ قدرت در خاورمیانه»، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال هشتم، شماره 3. 53. مورگنتا، هانس جی (1389) سیاست میان ملت ها، ترجمه حمیرا مشیر زاده، چاپ اول، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 54. نادری نسب، پرویز ( 1389) « چالش های روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان در منطقه»، فصلنامه سیاست،مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی،دوره40،شماره 1. 55. نای، جوزف، اس (1387) قدرت در اطلاعات، از واقع گرایی تا جهانی شدن، چاپ اول، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 56. نقدی نژاد، حسن (1387) سیاست خارجی حزب عدالت وتوسعه ترکیه، چاپ اول، مرکز تحقیقات استراتژیک. 57. نیاکوئی، سید امیر (1391) کالبد شکافی انقلاب های معاصر در جهان عرب، چاپ اول، نشر میزان. 58. نیاکوئی، سید امیر ؛ بهمنش،حسین (1391) «بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره4. 59. هينه بوش، ريمون (1386) سياست خارجي كشورهاي خاورميانه، ترجمه علی گل محمدی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. ب) منابع عربی 1. البستانی، ناجی. س. (2013) «السعودیه حاولت سحب الدعم الروسی للاسد...هل نجحت؟»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 2. الشرقاوی، احمد (2013) «السعودیه ومخططاتها الجدیده فی سوریه ولبنان»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 3. الفاس، إسراء (2013) «بنـدر السعـودية : فليكن التفجير! »، موقع قناه المنار. 4. باکیر، علی حسین (2011) «محددات موقف الترکی من الازمه السوریه»، سلسلة دراسات و اوراق بحثیه، الدوحه: المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسیات. 5. حسام، مطر (2013) «ترکیا فی الشرق الاوسط بین الطموح وقیود النفوذ»، فصلیه شؤون الاوسط، بیروت، شتاء 2103، رقم144. 6. عبدالباری، عطوان (2012) «سوریا و فرص التدخل العسکری»، القدس العربی : www. Alquds.co.uk 7. عبد الباري، عطوان( 2013) «الامير بندر هدد بالحرب .. وها هو اوباما يستعد للتنفيذ» موقع بانوراما الشرق الاوسط . 8. عمر، حسن (2012) «دول الخلیج و الازمه السوریه: مستویات التحرک و حصیله المواقف»، مرکز الجزیره للدراسات. 9. مرسی، مصطفی عبدالعزیز (2013) «الأزمة السورية: أي مستقبل في ظل التطورات الأخيرة؟»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 10. ناجی، محمد عباس (2013) «إيران والربيع العربي: اعتبارات متداخلة واستحقاقات مؤجلة»، مرکز الاهرام للدراسات السیاسیه و الاستراتیجیه. 11. نيفين، عبدالمنعم مسعد (2011) «موقف تركيا من الأزمة السورية وإعادة تشكيل خريطة الشرق»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 12. والرشتاین، ایمانوئل (2012) «جیبولیتیک الاضطرابات العربیة»، ترجمه موسی الحالول، مرکز الجزیرة للدراسات. ج) منابع انگلیسی -Goodarzi, Jubin (2006) Syria and iran, tauris academic studies London. New york. -Rapoport, anatol( 1968) General system theory ,International Encyclopedid of social science, vol.15. -Mehran, Kamrava ) 2005( The Modern Middle East, University of California Press. -Philip K. Hitti )1959( Syria: A Short History, The McMillan Company, New York. -https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook, 2012.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نارافایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید