رمان نگار من تویی

نام رمان: نگار من، تویی
نام نویسنده: نغمه جنتی (رینا)
ژانر: عاشقانه
پله های دانشگاه رو با سرعت بالا رفتم، بند کیفم رو میون حصار دستم محکم تر فشردم و گفتم:امروز نمیاد؟
مهسا در حالی که سعی داشت به سرعتش اضافه کنه تا به من برسه، با ناراحتی گفت:میدونی چرا نمیاد؟
وسط پله ها وایسادم به طرف مهسا برگشتم و با بی حوصلگی گفتم:حتما میخواد این هفته رو با دوستاش بره
شمال…!!!
اخمی کرد و گفت:اون به جز ما دوست دیگه ای نداره!
پوزخندی زدم پشتم رو به مهسا کردم و به طرف سالن اصلی دانشگاه به راه افتادم که صدای مهسا متوقفم
کرد:دیشب پدرش فوت کرد…
قدمام برای لحظه ای سست شدند، بند کیفم میون دستام شل شد…حتی برنگشتم که به مهسا نگاه کنم، فقط با

سردرگمی به پسرا و دخترایی نگاه میکردم که از سالن اصلی دانشگاه میومدند بیرون و عده ای هم داخلش

میشدند…شوکه شدم، اصلا باورم نمیشد این اتفاق افتاده باشه…

-دیشب پدرش سکته قلبی کرده،اونم مجبور شد بره اصفهان

به طرف مهسا برگشتم و با ناراحتی گفتم:پس چرا کسی من رو تو جریان نزاشت؟

مهسا با تاسف سرش رو تکون داد و گفت:خودمم وقتی فهمیدم خیلی ناراحت شدم، بعد از تعطیلات شاید چند روز باز نتونه بیاد…درست تو جریان نیستم، خیلی حالش خوب نبود و نشد باهاش حرف بزنم…

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نارافایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید